میهمان‌خانه‌ی مهمان‌کش روزش تاریک

نگاهی به فیلم «دعوت» ساخته‌ی ابراهیم حاتمی‌کیا

سینمای ایران مملو از فیلم‌هایی است که صرفاً در حد سوژه و ایده باقی می‌مانند و به ضرب و زور عوامل فرامتنی از جمله بازیگران شناخته شده و مشهور، موقعیت‌های داستانی منحصر به فرد،‌ جاه‌طلبی‌های کارگردانی و گهگاه شگرد‌های فرمال به خورد تماشاگران داده می‌شوند. در میان محصولات یکی دو سال اخیر غیر از معدود فیلم‌هایی متکی به داستان مانند «فرزند خاک» به سختی می‌توان فیلم‌ دیگری را پیدا کرد که با اتکا به قواعد داستانگویی به جنگ سلیقه‌ی مشکل‌پسند مخاطب رفته باشد. «دعوت» هم مانند بسیاری از اسلاف خود یک «فیلم سوژه‌ای» خوش‌آب و رنگ است که اتفاقاً برای رسیدن به زمان نمایش استاندارد از حضور همه‌ی عوامل فوق سود برده است. بازیگر شناخته شده و مشهور؟ مهناز افشار برای سینما‌رو‌ها و سحر جعفری جوزانی و سیامک انصاری برای تماشاگران تلویزیونی. موقعیت داستانی منحصر به فرد؟ پرداختن به مسئله‌ی سقط جنین با این وسعت و جزئیات در سینمای ایران سابقه نداشته است و بستر‌های روایی انتخاب شده هم بعضاً مانند اپیزود پزشک (کتایون ریاحی) به خودی خود جذاب و بدیع هستند. جاه‌طلبی‌های کارگردانی؟ نسبت به عوامل دیگر حضور کمرنگی دارد اما گهگاه در قالب نمونه‌هایی از جنس بازی با برف به عنوان یک عنصر بصری جذاب خودنمایی می‌کند. شگرد‌های فرمال؟ اصل و اساس «دعوت» با آن ساختار اپیزودیک مبتنی بر شگرد فرمال، شکل گرفته است که اتفاقاً نسبت به عوامل دیگر بیشتر خودنمایی می‌کند و در این نوشته هم بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

از منظر فیلمنامه‌ای سقط جنین را نمی‌توان سوژه‌ی مناسبی برای ساختار اپیزودیک دانست چرا که این ساختار خصوصاً زمانی که تعداد اپیزود‌ها از دو یا سه اپیزود تجاوز کند بیشتر مناسب فیلم‌هایی از جنس «پاریس دوستت دارم» است که در آن‌ها سوژه‌ی اصلی فاقد پیچیدگی‌های تماتیک است و از وجود یک پیش‌فرض پذیرفته شده و نه‌چندان چالش‌برانگیز سود می‌برد. به عنوان مثال در همین فیلم «پاریس دوستت دارم» مخاطب با پیش‌آگاهی و شناخت نسبی از شهر پاریس به سراغ فیلمی می‌رود که سوژه‌اش به غایت ساده، در دسترس و همه‌فهم است. سقط جنین در جامعه‌ی ایران از آن مسائلی است که علاوه بر پیچیدگی‌های قانونی و عرفی با چالش‌های اخلاقی هم همراه است و نمی‌توان بدون توجه به جوانب مثبت و منفی و نقاط روشن و سفیدش به عنوان سوژه‌ی اصلی یک فیلم اپیزودیک، آن هم با شخصیت‌ها و داستان‌های متعدد قرار گیرد. ماهیت ساختار اپیزودیک به دلیل ایجاد محدودیت‌های زمانی برای هر اپیزود، خواه ناخواه مانع پرداخت عمیق به سوژه و ایده‌ی مورد نظر فیلمساز می‌شود و به همین دلیل وقتی سوژه‌ای مانند سقط جنین در چنین ساختاری به مخاطب عرضه می‌شود نه‌تنها از پیچیدگی‌های محتوایی بازمی‌ماند، بلکه گرفتار ساده‌پردازی و سطحی‌نگری نیز می‌شود. شاید اگر فیلمنامه‌نویسان (یثربی و حاتمی‌کیا) از رفتن به سمت موقعیت‌های داستانی منحصر به فرد صرف‌نظر می‌کردند و بیشتر به سمت اپیزود‌هایی از جنس سیده خانم (گوهر خیراندیش) می‌رفتند مشکل فوق کمتر خودنمایی می‌کرد. اپیزود سیده خانم به دلیل ریشه داشتن در بافت سنتی و آشنای خانواده‌ی ایرانی می‌تواند برای تماشاگر ملموس و قابل درک شود اما مثلاً اپیزود پزشک دقیقاً از همین جانب آسیب دیده است و به مبهم‌ترین اپیزود فیلم تبدیل شده است. فیلمنامه‌نویسان با انتخاب موقعیت‌های داستانی جذاب سعی کرده‌اند ایده‌های خلاقی را به فیلمنامه تزریق کنند غافل از این‌که همین ایده‌های جذاب ممکن است در ساختار اپیزودیک به باتلاقی تبدیل شوند که کل فیلم را در خود فرو می‌برد.

به علاوه طبیعتاً ‌در چنین ساختاری نمی‌توان روی شخصیت‌های پیچیده و دور از ذهن دست گذاشت و توقع داشت که مخاطب با آن‌ها ارتباط برقرار کند. بارز‌ترین نمونه‌ی این مشکل در شخصیت خورشید (ثریا قاسمی) نمود دارد. وقتی شخصیت‌های اصلی ما سودابه و شوهر روستایی‌اش هستند یک شخصیت جانبی در حد و حدود خورشید چگونه در پایان اپیزود رمزگشایی شود و سویه‌ی کاملاً متضاد رفتارش نمایش داده شود. بی‌توجهی به این نکته باعث شده است علاوه بر شخصیت‌های زن، برخی شخصیت‌های مرد مانند شوهر کتایون ریاحی هم ظاهری کاملاً مبهم و غیر قابل باور پیدا کنند. به بیان ساده‌تر هر کدام از اپیزود‌های «دعوت» که کمتر به اطلاعات فیلمنامه‌ای متکی بوده‌اند و خلأهای خود را با اطلاعات فرامتنی پر کرده‌اند موفق‌تر از کار درآمده‌اند و در مقابل هر کجا به هنرنمایی فیلمنامه‌نویس و کارگردان نیاز بوده‌ است فیلم افت کرده است. البته نباید فراموش کرد که حاتمی‌کیا و یثربی متأثر از یک گرایش احساسی که در سینما مدخلیتی ندارد نکوهیده بودن مسئله‌ی سقط جنین را پیش‌فرض خود قرار داده‌اند و و به راحتی چالش‌های اخلاقی، خانوادگی، عرفی و یا حتی دینی آن را به فراموشی سپرده‌اند.

اما بعید است این مشکلات به ذهن خود حاتمی‌کیا نرسیده باشد و از روی ناآگاهی و نابلدی به داستانگویی ابتر روی آورده باشد چرا که وی به عنوان فیلمساز، به لحاظ داستانگویی کارنامه‌ی قابل قبولی دارد و از «مهاجر» گرفته تا «آژانس شیشه‌ای» تا حتی «روبان قرمز» فیلمسازی داستانگو بوده است و فارغ از برخی شعارزدگی‌های از جنس فیلم «موج مرده» و «به نام پدر» همواره وفاداری به چارچوب‌های روایی را حفظ کرده است. شاید بتوان تغییر موضع معنادار حاتمی‌کیا نسبت به اصول سابقش در فیلم «دعوت» را ناشی از شکست‌های متعدد در فیلم‌های اخیرش دانست که وی را تا حدی محافظه‌کار کرده است. حاتمی‌کیا در گفتگو با مجله‌ی شهروند امروز (شماره 42) خود را فیلمسازی معرفی کرد که به برخی شخصیت‌های فیلم‌هایش حق می‌دهد و با برخی دیگر همدلی می‌کند. مشکل «دعوت» این است که فیلمساز به تمامی شخصیت‌ها حق می‌دهد اما از همدلی با آن‌ها بازمی‌ماند. فیلم‌های موفق حاتمی‌کیا فیلم‌هایی هستند که مانند «آژانس شیشه‌ای» نشانه‌های همدلی فیلمساز با امثال حاج کاظم در آن‌ها به خوبی محسوس است. «دعوت» اما از این نظر با کاستی‌های مواجه است که شاید از عدم آشنایی فیلمساز با سوژه و ایده‌ی سقط جنین ناشی شده باشد. اصلاً شاید به همین دلیل حاتمی‌کیا این‌بار بیشتر بر فیلمنامه نظارت داشته است و بخش اعظم کار را به فیلمنامه‌نویسی سپرده است که همجنس شخصیت‌های اصلی فیلم بوده‌ است. اما محدودیت‌های ساختار اپیزودیک قدرت مانور او را گرفته است چرا که مجبور بوده داستان‌های چند دَه صفحه‌ای خود را به فیلمنامه‌‌هایی کمتر از پانزده دقیقه‌ تبدیل کند و در مسیر این تغییر و تبدیل مسلماً از بسیاری ریزه‌کاری‌های مورد نیاز صرف‌نظر کرده است.

اگر حاتمی‌کیا از شیوه، گرایش جدید خود و (البته) قابلیت‌های سوژه‌ی سقط جنین مطمئن بود یکی از اپیزود‌های پنجگانه‌ی فیلم حاضر را به سلیقه و سبک خود بسط و گسترش می‌داد و با تکیه بر توانایی‌های خود در ملودرام‌سازی یک فیلم اجتماعی سرراست و استاندارد کارگردانی می‌کرد. اما این بی‌اعتمادی و تردید فیلمساز را به سمت استفاده از ابزار‌های تضمین کننده برده است تا با کمک تنوع آن‌ها پاسخگوی نیاز طیف وسیعی از مخاطبان باشد و هر نوع مخاطبی از هر قشری را به سینما بکشاند.

دعوت ظاهر فریبنده‌ای دارد اما بدون بازیگران نام‌آشنایش و بدون پراکنده‌گویی‌های داستانی‌اش و البته بدون سوژه(های) بدیعش حرف دیگری برای گفتن ندارد. پرده‌های خوش‌نقش و نگار را که کنار بزنید با فیلمی مواجه می‌شوید که اتفاقاً رویکردی سطحی به موضوع چالش‌برانگیز سقط جنین دارد؛ فیلمی که تمامی شخصیت‌هایش در دید فیلمساز از مادران و زنان رنج‌دیده گرفته تا مردان فرصت‌طلب و حق به جانب همگی بی‌عیب و نقص‌اند و به رستگاری می‌رسند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 6 =