خلاصه سکانس “Heat” نوشتهی مایکل مان
1. مردی با لباس پرستار اورژانس از مترو پیاده میشود. وارد بخش اورژانس یک بیمارستان شده، سوار یک آمبولانس میشود و بیرون میآید. نامش نیل است و صورت مقتدر و مصممی دارد.
مردی جوان، موطلایی و قد بلند از یک انباری مقداری ابزار خریده است و مشغول حساب کردن پول آنها است. نامش کریس است و کاملاً خونسرد است.
مردی میانسال با صورتی شکسته و جاافتاده در منزل کنار همسرش خوش میگذراند. او وینسنت است. همسرش زنی افسرده است که برای درمان به مواد مخدر پناه میبرد. زن از ازدواج سابقش دختر نوجوانی دارد که به شدت عصبی و افسرده است و به خاطر کوچکترین چیزی مثل گم کردن سنجاق سر، زیر گریه میزند.
مردی شرور و پرحرف سوار ماشینی سنگین میشود. او وینگرو است. راننده مردی جدی و ساکت به نام مایکل است. وینگرو اظهار میکند که از ملحق شدن به گروه خوشحال است اما مایکل سکوت میکند.
کمی بعد میبینیم مردی سرخپوست پشت فرمان ماشینی در کنار کریس نشسته است. او ترجو است. وینگرو و مایکل هم در ماشین دیگری از طریق بیسیم منتظر دستور نیل هستند. با دستور او به یک ماشین پست حمله میکنند و در کمتر از سه دقیقه آن را واژگون کرده و یک میلیون دلار اوراق قرضه در وجه حامل را به سرقت میبرند. وینگرو از سرخوشی یک نفر از محافظان ماشین را میکشد و افراد مجبور میشوند دو نفر دیگر را هم بکشند.
همان شب در مکانی دیگر نیل اوراق را به برنامهریز گروه – نیت- میدهد. نیت میگوید شاید صاحب اوراق به نام “راجر ون زنت” بعد از گرفتن خسارت از بیمه حاضر باشد با شصت درصد قیمت دوباره اوراق را بخرد. از صحبتهای نیل میفهمیم که سرقت این بار را یک افتضاح میداند.
موضوع مرکزی سکانس : معرفی شخصیتها و خصوصیت بارز آنها و حادثه محرک فیلم که خرابشدن سرقت به خاطر شرارت یک تازهکار به نام وینگرو است.
2. وینسنت در کت و شلواری شیک وارد صحنه سرقت میشود. او معاون دایره سرقت و جنایت است. گزارشهای اولیه را که میشنود میفهمد با گروهی حرفهای طرف است که هیچ سرنخی به جا نگذاشتهاند. تنها وینگرو باعث شده که یک اسم مستعار به جا بگذارند. کشته شدن سه آدم باعث شده که این پرونده به دایره جنایت سپرده شود.
3. نیل، کریس، مایکل، ترجو و وینگرو در رستورانی غذا میخورند. همه به خون وینگرو تشنهاند. چون با آدمکشی مسأله را بزرگ کرده و جلب توجه کرده است. از رستوران که بیرون میآیند نیل به وینگرو حمله میکند تا او را بکشد اما گشت پلیس که از آن جا میگذرد سبب میشود وینگرو بگریزد.
* حرفهای بودن گروه نیل که حتی با خرابکاری وینگرو باز هم ردی از خود نگذاشتهاند. نوع ورود و مدیریت وینسنت بر صحنه جنایت باتجربه بودن او را میرساند. فهمیده که با گروهی حرفهای طرف است و باید به دنبال سرنخهای کوچک باشد.
4. وینسنت دیر وقت به خانه میآید. به همین خاطر با زنش حرفش میشود. مرد، همیشه خسته و زن، همیشه خمار یا نشئه است. با این که هر دو برای حفظ رابطهشان تلاش میکنند اما اصلاً رابطهی خوبی ندارند. همان زمان نیل در کتابخانه عمومی مشغول مطالعه درباره فلزات است و برای سرقت بعدی اطلاعات کسب میکند. دختری به موضوع مورد مطالعه او ابراز علاقه میکند. نیل ابتدا روی خوش نشان نمیدهد اما بعد با هم گرم میگیرند. اسم او ادی است.
* تمام توان وینسنت وقف کارش میشود و دیگر رمقی برای خانوادهاش ندارد و چون همسرش دردسرهای شغل او را نپذیرفته همیشه ناسازگاری دارند. از طرفی بیاعتنایی ابتدایی نیل به جنس مخالف است که حتی وقتی کسی به او اظهار علاقه میکند پس میزند. اما نیازی که به رفع تنهاییاش دارد او را با ادی آشنا میکند.
5. وینسنت به سراغ خبرچینهایش میرود تا ردی از ماجرای سرقت بیابد. او مجرمان سابق را تهدید میکند تا اطلاعات بگیرد. همان زمان نیل با مردی که متخصص الکترونیک است صحبت میکند که به نیل پیشنهاد میدهد بعد از کاری که شروع کرده به سراغ یک بانک بزرگ برود. او اطلاعات کاملی از نقشه بانک و سیستم دزدگیر و موجودی آن دارد. هنگام دزدی دوازده میلیون دلار نقد در بانک موجود است. نیل صبح زود به خانهاش میرسد. با کریس رو به رو میشود که آن جا خوابیده است. او مثل همیشه با همسرش دعوا کرده و به خانه نیل آمده است که مردی مجرد است. نیل به کریس میگوید که افرادی مثل ما نباید به چیزی دل ببندند که هنگام گیر کردن در مخمصه دل کندن از آن بیش از بیست ثانیه طول بکشد اما کریس میگوید که زندگی بدون همسرش برای او معنایی ندارد. همان روز نیل با صاحب اوراق بهادار، راجر ون زنت، قرار معامله میگذارد و بعد سراغ همسر کریس میرود که در هتلی ساکن است و با مردی غریبه ملاقات کرده است. نیل همسر کریس را نصیحت کرده و او را روانه خانه میکند. همزمان وینسنت بالاخره از طریق خبرچینهایش مایکل را که یک سابقهدار است شناسایی میکند. نیل سر قرارش با راجر ون زنت حاضر میشود اما راجر ون زنت دو نفر را فرستاده تا نیل را بکشند نیل با کمک کریس آن دو را میکشد بعد تلفنی راجر ون زنت را به خاطر خیانتش به مرگ تهدید میکند. تهدیدی که کاملاً موثر است.
* نیل کاملاً حرفهای است و قبل از هر کاری همه جوانب آن را در نظر میگیرد؛ حتی در یک قرار تجاری. کشتن نیل به سادگی ممکن نیست. تنها بودن او هم بخشی از فکر او مبنی بر وابسته نبودن است. با این حال اهل اجبار و تحمیل نظرش بر دیگران نیست و اگر بتواند برای افراد گروه هر کاری میکند. وینسنت نیز حرفهای است و تمام راههای قانونی و غیرقانونی را برای رسیدن به هدفش امتحان میکند. وینسنت از کوچکترین نشانی میتواند چیزهای زیادی بفهمد.
6. نیل با کریس، مایکل، نیت و ترجو و همسرانشان در یک مهمانی است. نیل تنها مجرد آن جمع است. وینسنت میهمانی را زیر نظر دارد. پلیس از همه آنها سابقه دارد به جز نیل. وینسنت دستور میدهد همهشان تحت تعقیب باشند.شب بعد پلیسها با خانوادههاشان در مهمانی هستند. وسط مهمانی وینسنت را به خاطر یک قتل احضار میکنند. همسر او مثل همیشه عصبی میشود. شبی دیگر نیل و کریس برای انجام مقدمات به محل سرقت بعدی رفتهاند که پلیسها محل سرقت را تحت نظر گرفتهاند. نیل با زرنگی و حرفهگریاش متوجه میشود که تحت نظر هستند و کاری انجام نمیدهد. او فهمیده که حالا همه اعمال آنها زیر نظر پلیس است. نیل به کریس و مایکل و ترجو میگوید که لو رفتهاند و از این به بعد باید مراقب رفت و آمدها و تلفنهاشان باشند. سرقت این بار لو رفته و کار بعدی سرقت بانک است که در این شرایط بسیار خطرناک است و او اصراری برای شرکت افراد در آن ندارد؛ اما همه آنها برای همراهی با او اعلام آمادگی میکنند. پلیس از طریق مردی سابقهدار که با زن کریس رابطه دارد به خانه کریس نفوذ میکند.
* نیل و وینسنت هر دو تنها هستند. تمام توان و فکر آنها معطوف کارشان است. نیل برای همین ازدواج نکرده و وینسنت هم ازدواجهای موفقی نداشته اما آن دو در کارشان موفق هستند. پیگیری وینسنت به نتیجه میرسد. نیل نزدیک شدن خطر را حس میکند.
7. نیل و کریس و مایکل و ترجو در یک محوطه باز با هم صحبت میکنند. پلیس از دور آنها را تحت نظر دارد. پس از رفتن آنها وینسنت با همکارانش سر میرسند تا در یابند چه در سر سارقان است. وینسنت به فراست در مییابد که حالا نیل و همدستانش آنان را تحت نظر دارند و آنان را بازی دادهاند. وینسنت حالا مطمئن شده که با یک حرفهای تمام عیار طرف است. نیت، پرونده وینسنت را برای نیل میآورد. وینسنت یک پلیس موفق است و مجرمان سرشناسی را دستگیر کرده است. اما زندگی از هم گسیختهای دارد. او اکنون در خانهای زندگی میکند که به اسم زن سومش است. نیت به نیل پیشنهاد میکند که از سرقت بانک صرف نظر کند اما نیل مصمم میشود که با وینسنت طرف شود. وینسنت به خانه میآید. زنش بدون توجه به او در حال ترک خانه است. وینسنت سرخورده از خانه بیرون میزند. رد نیل را میگیرد و مستقیماً به سراغ او میرود و او را با خود به کافهای میبرد تا با هم صحبت کنند. هر دو طرف مصمم به انجام کارشان هستند و به هم میگویند که در وقت لازم در شلیک کردن به دیگری تردید نخواهند کرد.
* وینسنت و نیل تمام جوانب شغلشان را میشناسند. اکنون با شناختی که از همدیگر پیدا کردهاند مساله حیثیتی شده است و میخواهند با یک حرفهای زورآزمایی کنند. یک دوئل آغاز شده است.
8. وینسنت به اداره پلیس میآید. به او خبر میدهند که نیل و افرادش پلیس را جا گذاشتهاند و دیگر ردی از آنها در دست نیست. دستهای پلیس خالی است. راجر ون زنت از ترس جان، خودش را زندانی کرده است. وینگرو به سراغ او میرود و میگوید که از افراد سابق نیل است و حاضر است که به او کمک کند تا از شر نیل خلاص شود. نیل و افرادش در کافهای منتظر ترجو هستند. او پیغام میفرستد که پلیس رد او را پیدا کرده و نمیتواند آنها را در این سرقت همراهی کند. نیل یک سیاهپوست را جایگزین ترجو میکند.
* نیل پیروز شده است. با این که یکی از افرادش نتوانسته او را همراهی کند باز هم از دست پلیس گریخته و میتواند سرقت را انجام دهد. دشمنان او با هم متحد میشوند.
9. نیل و کریس و مایکل و سیاهپوست مشغول سرقت بانک میشوند. در همین لحظه در اداره پلیس وینسنت مستأصل نشسته است. یکی از افراد راجر ون زنت به پلیس زنگ میزند و میگوید که نیل قصد دارد همین حالا فلان بانک را سرقت کند. وینسنت و افرادش وقتی میرسند که نیل و گروهش در حال ترک محل سرقت هستند. تعقیب و گریز مهیبی همراه با رگبار گلولهها در خیابانها در میگیرد، چندین پلیس کشته میشوند. از گروه نیل هم مایکل و سیاهپوست کشته میشوند. نیل، کریس را که زخمی شده از مهلکه در میبرد و او را پس از مداوا نزد نیت میگذارد. نیل به سراغ ترجو میرود که به گمانش وی آنها را لو داده است. اما با بدن بیجان همسر ترجو و ترجوی آش ولاش شده که نفسهای آخرش را میکشد روبهرو میشود. ترجو به نیل میگوید که افراد راجر ون زنت از طریق وینگرو او را یافتهاند و مجبور کردهاند، حرف بزند.
* وینگرو، راجر ون زنت را مییابد که او هم به خاطر خیانت به نیل از او میترسد. آنها ترجو را مییابند و اطلاعات او را به پلیس میدهند و برای نیل دردسر درست میکنند. نیل از اتحاد دشمنانش ضربه میخورد.
10. وینسنت به سراغ فردی میرود که سرقت بانک را اطلاع داده است و از طریق او وینگرو را پیدا میکند. نیت نشانی محل اقامت جدید راجر ون زنت را به نیل میدهد. نیل به سراغ راجر ون زنت میرود که در خارج شهر به ویلایی امن پناه برده و او را میکشد. پلیسها از طریق مردی که با زن کریس رابطه داشته، زن او را در هتلی پیدا میکنند و منتظر کریس میمانند. از طرف دیگر وینگرو را نیز در محلی تحت کنترل به عنوان طعمه گذاردهاند.
* وینسنت با پیدا کردن یک سرنخ دست به کار میشود و چندین طمعه برای نیل میگذارد. این آخرین فرصت وینسنت است. نیل در پی علت شکست سرقت به خیانت وینگرو و “راجرون زنت” میرسد. سزای خیانتکار مرگ است.
11. نیل به سراغ ادی میآید و همه چیز را میگوید و از او میخواهد که او را همراهی کند؛ اما ادی راضی نمیشود. وینسنت شب به خانه میآید و زنش را با مرد غریبهای در خانه میبیند. بیپناه به اداره برمیگردد. نیل نقشه فرار و مدارک هویت جدیدش را از نیت میگیرد. نیت خبر میدهد که کریس به سراغ همسرش رفته است. بالاخره ادی راضی میشود که با نیل همراه شود. وینسنت در اداره پلیس عملیات دستگیری کریس را رهبری میکند. کریس قرار است با لباس و قیافهی مبدّل در هتل به دیدن زنش بیاید. با ورود اتومبیلی مشکوک، همسر کریس را به بالکن میفرستند تا او را شناسایی کند . زن، با دیدن کریس درحالیکه از او دل خوشی ندارد، اما با اشارهای خفیف به او هشدار میدهد. کریس متوجه میشود و به بهانهای آنجا را ترک میکند. زن به پلیس میگوید که او کریس نبوده است. کریس میگریزد.
* زندگی خانوادگی وینسنت برای سومین بار در حال از هم پاشیدن است. آخرین فرصت دستگیری هم از دست رفته و او در هر دو جبهه شکست خورده است. نیل با وجود تمامی تمهیدات و اتحاد دشمنانش دستگیر نمیشود و به همراه عشقش در راه فرار است.
12. وینسنت که از دستگیری نیل ناامید شده به اتاقش در هتل میرود. دختر خواندهاش در حمام رگش را زده است. دختر را به بیمارستان میرساند. نیل و ادی به سمت هواپیمای خصوصی میروند که برای فرار آنها آماده شده است. نیت آخرین اخبار از جمله محل اقامت وینگرو را تلفنی به اطلاع نیل میرساند. نیل نمیتواند بدون انتقام از وینگرو برود. او به سراغ وینگرو میرود که در هتلی تحت کنترل پلیس است. وارد هتل شده، آژیر آتش نشانی را میزند و هتل را به هم میریزد. همسر وینسنت به بیمارستان میآید. به وینسنت خبر میدهند که هتل محل اقامت وینگرو به هم ریخته است. وینسنت به هتل محل اقامت وینگرو میرود.
* نیل نمیتواند از انتقام از وینگرو بگذرد. همین امر یک فرصت دیگر به وینسنت میدهد. او همه چیز را رها میکند و به سراغ نیل میآید.
13. نیل اتاق وینگرو را مییابد و او را میکشد. پلیس هتل را محاصره کرده است. نیل با لباس مبدل از هتل بیرون میآید. وینسنت سرمیرسد و او را مییابد. نیل مردد بر جا میماند. از طرفی ادی در ماشین منتظر اوست و از طرف دیگر باید به سرعت بگریزد. سی ثانیه بیشتر طول نمیکشد که نیل نگاههای ناباورانه ادی را رها کند و به تنهایی به سوی فرودگاه برود و همین مدت کوتاه کافی است تا وینسنت به اندازه کافی به او نزدیک شود. وینسنت در تعقیب نیل به فرودگاه میرسد. در محوطه باندهای فرودگاه آن دو با هم درگیر میشوند. در لحظهای به خاطر نور یک هواپیما که در حال فرود است سایه نیل پدیدار میشود، وینسنت متوجه او شده و شلیک میکند. نیل در حالی که دستش در دست وینسنت است جان میدهد.
* انتقام گرفتن نیل فرصتی به وینسنت میدهد که از آن استفاده میکند. نیل حتی عشقش را قربانی اصولش میکند اما… .
***
کارگردان: مایکل مان
تهیهکننده: مایکل مان – آرت لینسون
نویسنده: مایکل مان
بازیگران:
آل پاچینو – کاراگاه وینسنت هانا
رابرت دنیرو – نیل مککالی
وال کیلمر – کریس شیهرلیس
جون وویت – نیت
تام سایزمور – مایکل کریتو
دنی ترجو – ترجو
دیانا ونورا – جاستین هانا
ارمی برنمن – ایدی
اشلی جاد – چارلین شیهرلیس
میکلتی ویلیامسون – سرجینت دراکر
وس استادی – کاراگاه کاسالز
تد لوین – بوسکو
دنیس هیزبرت – دونالد بریدان
ویلیام فیچنر – راجر وان زانت
ناتالی پورتمن – لورن گاستافین
تام نونان – کلسو
کوین گیج – وینگرو
موسیقی: الیوت گلدنتال
فیلمبرداری: دانته اسپینوتی
عرضه کننده: برادران وارنر 1995
زمان:171 دقیقه
زبان: انگلیسی