نگاهی به پنجاه و هشتمین جشنواره فیلم برلین
جشنواره برلین در کنار ونیز، کن و سنسباستین مربع قدرتی را میسازند که در طول سال توجه علاقهمندان سینمای هنری جهان را به اروپا جلب میکند. اگر قاره سبز در ابعاد صنعتی و تجاری سینما همواره زیر سایه هالیوود مانده است، در عوض با برگزاری این چهار جشنواره داعیه کشف استعدادهای جدید و جایگاه نمایش بزرگان سینمای جهان را به رخ میکشد. در میان این جشنوارهها که همگی عمری بیش از نیم قرن دارند، جشنواره برلین به عنوان نخستین رویداد مهم سینمایی اروپا در سال میلادی همواره مورد توجه بوده است. از سوی دیگر، بر خلاف کن و ونیز کمتر به زرق و برق ستارههای مشهور آلوده شده و به همین دلیل، همچنان به عنوان یک جایگاه واقعی برای معرفی فیلمسازان پیشرو شناخته میشود.
طی چند سال اخیر، حضور دیتر کاسلیک به عنوان دبیر جشنواره برلین، به بهبود جایگاه این رویداد انجامیده است. او درعین حال که به اصالت سینمای متفاوت وفادار مانده و کوشیده تنوع فیلمها و کشورهای صاحبنام در این عرصه را رعایت کند، به بازتاب رسانهای جشنواره و لزوم حضور افراد معتبر بیتفاوت نمانده و پس از یک دوره رکود که برلین را در برابر کن و ونیز بازنده نشان میداد، توانسته با کشاندن افراد سرشناس و ترتیب دادن نخستین نمایش جهانی فیلمهای آنها، جشنواره را احیا کند. با این حال، آخرین دوره جشنواره برلین بنا به دلایلی نتوانست توقع سینما دوستان را برآورده کند.
درباره ترکیب فیلمهای این دوره آنچه بیش از هر چیز جلب نظر میکرد، فاصله گرفتن نسبی برگزار کنندگان از انتخاب فیلمهای صد درصد سیاسی بود. این درحالی است که برلین سابقه طولانی در نمایش و تجلیل سینمای سیاسی داشته است. با این حال تعداد فیلمهایی که با مضامین سیاسی – و بهخصوص جنگ – در برلین به نمایش درآمد، کمتر از حد انتظار بود. البته مسئولان جشنواره برای آن که نشان دهند همچنان به این نوع سینما توجه دارند، برای نخستین بار در تاریخ جشنواره یک فیلم مستند را در بخش مسابقه رسمی پذیرفتند و این مستند به کارگردانی ارول موریس با عنوان رویه معمول عملیات مستندی ضد جنگ بود که در نهایت هم دومین جایزه مهم جشنواره (جایزه بزرگ هیات داوری) را دریافت کرد. در این زمینه نمیتوان نقش کوستا گاوراس، فیلمساز برجسته یونانی تبار را که ریاست هیات داوری را بر عهده داشت، نادیده گرفت.
پنجاه و هشتمین دوره جشنواره برلین با یک اتفاق عجیب آغاز شد؛ چند ساعت مانده به برگزاری مراسم افتتاحیه، مسئولان جشنواره اعلام کردند که دو تن از اعضای هیات داوری رسمی به دلیل مشکلات شخصی از داوری در جشنواره انصراف دادهاند؛ سوزان بیر فیلمساز دانمارکی اعلام کرد برای موضوعی نامشخص درباره فیلم جدیدش باید به آمریکا برود و ساندرین بونار، بازیگر فرانسوی و عضو دیگر هیات داوری گفت که به دلیل مساله خانوادگی از حضور در برلین انصراف داده است. هرچند این اتفاق به دلیل مشکلات این دو داور رخ داد، اما به هر حال برای جشنوارهای در قد و قامت برلین یک نکته منفی محسوب میشود. بهخصوص که برگزار کنندگان وقت کافی برای جایگزینی این دو داور نداشتند و اعلام کردند هیات داوری به جای هشت نفر، با ترکیب ششنفره به قضاوت درباره آثار بخش مسابقه میپردازد.
نکته دیگر، نارضایتی منتقدان از فیلمهای حاضر در جشنواره بود. با مرور بازتابهای رسانهای جشنواره طی روزهای برگزاری درمییابیم که اغلب آنها با ناامیدی اعلام کردند هیچ فیلم خارقالعادهای در برلین ندیدهاند. جالب است که یک روز مانده به معرفی برگزیدگان، خبرگزاری رویترز در گزارشی اعلام کرد از نظر منتقدان، دو فیلم خون به پا خواهد شد ساخته پل تامس اندرسون و لاابالی به کارگردانی مایک لی بیش از سایر فیلمها شانس دریافت جایزه خرس طلایی را دارند. اگر به این نکته توجه کنیم که فیلم اندرسون پیش از این اکران عمومی شده بود و مایک لی هم فیلمساز برجستهای است که همواره آثارش در جشنوارههای گوناگون تحسین شدهاند، به این نتیجه میرسیم که منتقدان و روزنامهنگاران پرشمار حاضر در برلین با هیچ اتفاق تازهای روبهرو نشدند و کشف غیر قابل پیشبینی در کار نبوده است.
جالب است که هیات داوری جشنواره با انتخاب فیلم گروهان ویژه ساخته خوزه پادیلا از برزیل به عنوان برنده خرس طلایی، اغلب ناظران را غافلگیر کرد و باعث انتقاد آنها شد. چون از این فیلم به عنوان اثری نه چندان درخشان که خشونت افسار گسیختهای را به شکل عریان به نمایش میگذارد، یاد شد و اغلب رسانهها نیز بیشتر از آن به عنوان فیلمی جنجالی یاد کردند.
امسال سینماگران ایرانی از برلین دست خالی بازنگشتند؛ جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد برای رضا ناجی بازیگر فیلم آواز گنجشکها و دو جایزه بخشهای جنبی برای بودا از شرم فرو ریخت ساخته حنا مخملباف، حاصل حضور فیلمهای ایرانی در برلین 2008 بود. البته یک مستند آلمانی با عنوان فوتبال با حجاب که به شکل مشترک توسط آیت نجفی، فیلمساز ایرانی و دیوید آسمن کارگردان آلمانی کارگردانی شده بود نیز توانست جایزه «تدی بلورین» برای بهترین فیلم مستند را از آن خود کند. جالب است که جایزه تدی از چند سال قبل برای تجلیل از فیلمهای مرتبط با همجنسگرایی در جشنواره برلین تاسیس شده و مشخص نیست مستند مذکور که بازی فوتبال میان تیم ملی بانوان ایران و تیم منتخب زنان برلین را دستمایهی خود قرار داده است، چه ارتباطی به همجنسگرایی دارد؟ از سوی دیگر خانواده مخملباف چند سالی است که از ایران مهاجرت کرده و خودشان و فیلمهایشان ارتباط چندانی با ایران و سینمای ایران ندارد. به این ترتیب تنها موفقیتی را که در این دوره از جشنواره برلین نصیب سینمای ایران شد، باید به نام رضا ناجی نوشت. البته استقبال دوباره جشنواره برلین از سینمای ایران که از سال 2006 و با حضور کاسلیک در ایران اتفاق افتاد، برای فیلمهای ایرانی یک غنیمت است. در آن سال، چند فیلم ایرانی در بخشهای مختلف جشنواره حضور داشتند. در سال 2007 نیز آفساید جعفر پناهی جایزه خرس نقرهای گرفت و امسال هم یک جایزه مهم دیگر جشنواره برلین به ایران رسید. اگر توجه داشته باشیم که طی دوسال گذشته جشنوارههای کن و ونیز رویشان را به شکل مطلق از فیلمسازان ایرانی برگرداندهاند، توجه برلین به ایرانیها میتواند یک اتفاق مهم تلقی شود.