نگاهی به مجموعه غزل «پیانو»، سرودهی مریم جعفری؛ قسمت اول
در نوشتن نقد ادبی برای یک مجموعه شعر میشود دو رویکرد عمده را لحاظ کرد:
الف – بررسی، تحلیل و کند و کاو کلیت یک مجموعه؛ چنانکه برای مثال بگوییم: «شعر این مجموعه مضمونگراست یا اینکه مؤلفههای فرمیاش اینگونه است و…». در این روش ما به یک برآیند کلی هنگام خوانش مجموعه میرسیم و سبک و شیوهی کلی شاعر را تبیین میکنیم. بنابراین ماحصل چنین نقدی بیشتر ما را به دید کلی شاعر نسبت به شعر و قوتها و ضعفهای عمدهاش رهنمون میسازد.
ب- بررسی و واکاوی جزء به جزء. در این روش به سراغ اجزای تشکیلدهنده مجموعه میرویم. در حقیقت اینجا نگاه جزءنگر است. اینکه مثلا ساختار یک شعرِ به خصوص، در این مجموعه چهطور شکل گرفته، این سطر مشخص چرا چنین ترکیبی دارد و… در این شیوه ما با بررسی اجزا به ظرافتهای اجرایی شاعر نزدیک میشویم و با پرهیز از کلیگویی، هر سطر را واژه به وازه همراهی میکنیم تا نتیجهی درخور به دست آید.
شکی نیست که رویهی اخیر برای یک مجموعه شعر ایجادکنندهی نقدی مطول خواهد بود اما گاهی به دلایل متعدد این روند ناگزیر میشود. برای مثال وقتی شما با شاعری طرف هستید که در معماری کلامیاش به جزءجزء زوایای کلام نظر دارد و سعی میکند از راههای مختلف، در اثر شاعرانگی ایجاد کند، آن وقت تنها به کلیگویی پرداختن، ظلم در حق شعر و شاعر خواهد بود.
لذا فکر میکنم در نقد یک اثر با گذر از سلیقهگراییهای معمول میشود به تعادلی از هر دو شیوه رسید که البته نسبت هر یک از اینها در نقد، بستگی به نوع اثر و نگاه ویژهی هنرمند به اثرش دارد که بیشتر متکی به کلیت است یا اجزا.
***
مجموعهی «پیانو» نیاز به تلفیقی از هر دو شیوهی تحلیل دارد که البته به نظر نگارنده، سهم نقد جزءنگر باید بیشتر باشد. بنابراین سعی میکنم در دو قسمت به هر دو تحلیل بپردازم که البته سهم قسمت اول کوتاهتر خواهد بود چرا که گمان میکنم هر مخاطب جدی شعر، به علت بسامد بالای ویژگیهای کلی در اثر، میتواند به سادگی و با اندک اشارهای آنها را مورد توجه قرار دهد.
***
الف – شعر مریم جعفری شعری زنانه است: این نکته کلیشهایترین جملهی ممکن در مواجهه با شعر یک شاعر معاصر است اما گویا ناگزیر است! شعر جعفری بیشک بار زنانهی زیادی دارد. نگاه او به مناسبات میان زن و مرد، از عشق گرفته تا چالشهای درگیرانه دو جنس در بستر اجتماع، واضحا از دیدگاه یک زن بیان شده است:
هر چند زن اسم عام است، زن بودن من خصوصیست
امکان ندارد بفهمی؛ این طرز بودن خصوصیست
یا:
شاعر اسم مذکر و من زن، گرچه تنهایم و امیدی نیست
ماندهام در میان سنگستان تا مرا نیز شهریار کنید
یا
حقیقت اینجا مرد است، امان از این مردآباد
بگو که ما انسانایم، کنارت این زن، زن نیست!
و مثالهای بسیار از این دست.
اما یک نکته بسیار مشخص در اینجا وجود دارد که شاعر هر چند به شهادت همین بیتهای مثال کاملا فمینیست است اما در دام فیمنیستبازیهای رایج نمیافتد. به عبارت دیگر بیان زنانهی شاعر به بیان زنمدارانه و بدتر از آن مردستیزانه منجر نمیشود؛ چیزی که متأسفانه در میان فمینیستهای داخلی و جار و جنجالهای شبهروشنفکرانهشان طوطیوار تکرار میشود و نهتنها گرهای از کار «زن» نمیگشاید، بلکه با افراطگریهای مردستیزانه سبب ایجاد بدبینی و حتی مسخرگی میشود!
جعفری به مرد و زن به عنوان انسان نگاه میکند – نگاه کنید به بیت سوم مثال فوق – و اوج تفکر خود را در زمینهی جنسیت در بیتی اینگونه میریزد که:
حالا که مردی نماندهست، نسل بشر را بسوزان
زن واقعیت ندارد، ابلیس ارباب دنیاست
و این حقیقتی بزرگ است! وقتی مردی وجود نداشته باشد – چنانکه بسیاری از فمینیستهای داخلی بهشت زنانه خود را ایدهآل دنیا میبینند! – زن بودن هم معنایی نخواهد داشت و در نتیجه بشریتی نیز حادث نخواهد شد و تنها شیطان بر اریکه چنین بهشتی خواهد نشست!
در واقع شاعر هوشمندانه اندیشیده است که تفاوت جنسیتی و در نتیجه تعامل آن، زمانی امکان خواهد داشت که هر دو جنسیت بتوانند به بالندگی برسند. با این نوع نگرش متعادل، شاعری که 3 بیت زنمدار مثالهای فوق را سروده است، میتواند با نگاهی منصفانه موقعیتی دیگرگون را دیگرگونه تحلیل کند:
مادرم میگوید: انسان یا پر از درد است یا مرد است
درد سرهای پدر سردرد شد، مادر چه نامرد است!
و در نتیجه شاعر در موقعیتی انسانی و از فراز جنسیت، رفتار بشر را به تماشا مینشیند و این شایستهی توجه است.
ب – دفتر پیانو یک مجموعه کاملا موسیقاییست: تأکید شاعر بر موسیقی در این دفتر نمود آشکاری دارد. از نام دفتر که نام یک وسیله موسیقیست شروع کنیم: سازی پایه با موسیقی سنگین و متفکرانه.
نکته جالب دیگر برای من در زمینهی نام دفتر، توجه به ماهیت یک شعر- نقاشی بود؛ شکل کلی نوشتن غزل در مجموعههای معاصر – دو مصراع زیر هم، یک سطر خالی، دو مصراع بعد – شکل کلاویههای پیانو را به نوعی فراخوانی میکند.
از این نکته که بگذریم در اکثریت غزلهای این دفتر استفاده از نوعی موسیقی متفاوت مورد توجه بوده است. در نگاهی آماری 27 غزل این مجموعه وزن «دوری» دارند. بیشک این نوع وزن که به خصوص در شعرهای مولانا بسیار مسبوق به سابقه است، با مؤکد کردن موسیقی، فضاسازی ویژهای را ایجاد میکند. البته باید به این نکته اذعان داشت که یک تفاوت عمده بین وزنهای مورد نظر مولانا و آثار این دفتر وجود دارد و آن هم اینکه وزنهای مولانا غالبا رقصنده و وجدیاند (با توالی ریتمیک مصوتهای بلند و کوتاه) ولی وزنهای مریم جعفری معمولا مغموم و سنگین و مهآلودند (با تأکید بر مصوتهای بلند و تعداد کم مصوتهای کوتاه). چنانکه در چهار غزل ما تنها مصوت بلند میبینیم و وزن این چنین، سنگین و نفسنفسزنان و بریدهبریده میشود:
پارو از دستم میافتد، من میمانم؛ یک اقیانوس
بیساحل میرانم خود را؛ هر سو بیمقصد بیفانوس
قایق، سنگین، لنگانلنگان، از موجی تا موجی دیگر
میافتم، از قایق بیرون، نفرین بر عمقت، اقیانوس!
و…
توجه کنید که این وزن سنگین و نفسگیر چهقدر با حال و هوای شعر که از غرق شدن سخن میگوید تناسب دارد و به خصوص اجرای بیت دوم را چهقدر زیبا میکند.
و نیز در چهار غزل ما تنها با یک مصوت کوتاه در میان چندین مصوت بلند طرفایم:
دنیا را باور نکردم، دنیا باور کردنی نیست
همسازش باشی اگر، هست؛ سازی دیگر میزنی، نیست
از سوی دیگر به کارگیری شکلهای خاصی از موسیقی درونواژگانی در بیان برخی اشعار، سبب شده است بار موسیقایی بیشتر شود که در بخش تحلیل جزء به جزء به آن بیشتر میپردازم.
و نکتهی آخر اینکه این توجه فراوان به موسیقی سبب شده است که برای خواندن دفتر «پیانو» دو پیشنهاد کاملا مهم داشته باشم:
1- این دفتر را با صدای بلند بخوانید و به عبارت بهتر دکلمه کنید تا موسیقی و نقش آن را در ایجاد فضا در شعر مریم جعفری بهتر پیدا کنید.
2 – دو بار این کتاب را بخوانید!… چون بار اول خواندن کتاب، چالش با موسیقی اثر و گاه وزنهای سنگینش سبب میشود مضمون، که مؤلفهی مهم شعر شاعر است، مغفول واقع شود که البته این مورد دوم میتواند نکتهای قابل توجه برای خود شاعر نیز باشد…
ج- بازیهای زبانی: این نکته تقریبا بارزترین نکتهی تکنیکی اثر است که در مبحث بررسی اجزا با ذکر مثال به آن خواهم پرداخت اما فقط به یک نکتهی مهم باید در نگرش کلی اشاره کرد و آن اینکه شاعر در غالب بازیهای زبانیاش برنده بوده است و تکنیک خود را در خدمت درونمایه و شاعرانگی قرار داده است. به عبارت دیگر در سطح، متوقف نشده و از ابزاری به نام «بازی زبانی» برای هدفی به نام «شاعرانگی» سود برده است.
د- توجه به ترکیبهای اصطلاحی و کنایی و ضربالمثلها: باز در بخش بررسی اجزا بهتر میشود این مطلب را تشریح کرد اما به عنوان یک مؤلفه کلی که بسامد بالایی در مجموعه دارد باید در اینجا نیز به آن اشاره کرد. نکتهی مهم این است که شاعر تنها سعی در آوردن یک ترکیب کنایی یا اصطلاحی در چنبره وزنی خود نداشته است بلکه سعی کرده است به یک بازتعریف شاعرانه از آن ترکیب یا اصطلاح دست یابد و در واقع به نوعی غافلگیری، با ایجاد بعد تازه برای آن اصطلاح، برسد. این نکته در برخی از فرازها به شناخت خوب شاعر از واژه و ریشههای آن ارتباط پیدا میکند که چنانکه گفتم در جای خود به آن خواهم پرداخت.
ه – توجه به مفاهیم دینی و فلسفی: توجه به آیات و روایات آن هم غالبا به شیوهای پنهان و زیرپوستی و نیز توجه به سوالات بنیادین انسانی از قبیل خدا، مرگ، خودشناسی، عشق و… سبب شده است که مخاطب دقیقتر، به چالش با لایههای اندیشگی شعر دعوت شود.
این نکته میتواند اشارهای دیگر را نیز در خود داشته باشد که شعر جعفری شعری مضمونگرا و اندیشهگراست. به عبارت دیگر شاعر حرفی برای گفتن دارد که این حرف تنها یک حس ساده نیست، بلکه اندیشهای ذهن و طبع شاعرانهی او را به چالش کشیده است و او در پاسخ به این چالش شعر میسراید. حتی در شعرهایی که رویکرد عاشقانه نیز دارند میشود این موضوع را ردیابی کرد که شاعر به دنبال تبیین شیوهای از عشقورزیست نه توصیف عاشقانه. بیشک هدف از این سخن تخطئهی عاشقانههای متکی بر احساس نیست بلکه تنها منظور من بیان تفاوت میان آنهاست. یک عاشقانهی متکی به روایت احساس و توصیف شاعرانه همانقدر میتواند زیبا باشد که عاشقانهی متکی به دریافت و اندیشهورزی عاشقانه؛ اما به هر حال باید قبول کرد که غزل متکی به اندیشه، دیریابتر و مخاطبگزینتر از غزل متکی بر احساس است و بسیار میشود که مخاطب کمحوصله حتی به فرق میان این دو توجهای نمیکند و در نتیجه اندیشه مطروحه را اصولا نمیبیند!!
***
گمانم همین اشارات کلی کفایت کند تا بتوانیم باقی ویژگیهای شعری مریم جعفری را در بررسی جزء به جزء غزلهایش به تماشا بنشینیم. تنها ذکر یک نکته ضروری ست که جهت پرهیز از اطالهی کلام تنها در مورد بیست غزل نخست کتاب و آن هم روی مثالهایی که از نظر خودم مهمتر و ویژهترند بحث کنم و باقی را واگذارم به ذهن فعال مخاطب که شاید این نوشته مطول تلنگری باشد برای چالش با مفاهیم شعر به طور کلی و این دفتر به طور خاص
…
ادامه دارد…