شعری از ارنستو کاردنال
در اشعار ارنستو کاردنال میتوان شاهد باورِ او به قدرت رهایی بخش مذهب بود. وی در اواخر دههی 40 فعالیتهای سیاسی خود را علیه رژیم خودکامهی سوموزو آغاز کرد و از سال 1954 با وارد شدن در مدرسهی علوم دینی برای کشیش شدن به گرایشهای مذهبی خود رسمیت بخشید. اشعار کاردنال معطوف موضوع دو گانهی آزادی تاریخی و رهایی روحی، از حسرت بزرگ شاعر برای پیوستن به خدا سخن میگویند و از رنجی که روح در فراق آن وجود متعالی متحمل میشود. کاردنال، مصایبی را که جامعهی بشری در فقدان خدا نصیب خود کرده و با آن درگیر شده است در شعر خود مورد تأمل قرار
میدهد.
***
دعاهای شبانه
خداوندا به سخنان من گوش فرا ده
نالههایم را بشنو
و به شکوههایم اعتنا کن
زیرا تو با دیکتاتورها همدست نیستی
از سیاستهای آنها حمایت نمیکنی
تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار نمیگیری
و به باند تبهکاران نیز تعلق نداری
در نطقهای آنها نشانی از صداقت نیست
نیز در اعلامیههای مطبوعاتیشان.
آنها مدام از صلح سخن میگویند
حال آن که مدام بر تولید ابزار و ادوات جنگیشان میافزایند
در کنفرانسهای صلح، دربارهی صلح سخنرانی میکنند
و در نهان آتش جنگ را بر میافروزند
رادیوهای لافزن آنها در تاریکی شب میغرند
میزهای آنها پوشیده از اسناد توطئهآمیز
و طرحهای شوم است
اما تو مرا از شر آنها مصون خواهی داشت
حرفهای آنها از دهان مسلسل دستی بیرون میآید
و زبان آنها ادامهی نیزههای زهر آلودشان است.
پروردگارا، آنها را به سزای اعمالشان برسان
ناکامشان گردان
چوب لای چرخشان بگذار
در لحظهی به صدا در آمدن آژیر
کنار من باش
زیر باران بمبها پناهم ده
پناه ده به آن کسی
که نه پیامهای سوداگرانهی آنها را باور دارد
و نه فعالیتهای تبلیغاتی و مبارزات سیاسی آنها را.
پناه ده به آن کسی که هیچ پناهی جز تو ندارد
و او را محاصره کن با عشق و محبت بیکرانت
همچون تانکها و زرهپوشهای آنها.
* Ernesto Cardenal