روشناییها – اول
دیروز باران بارید / همسایه / در خانه خود / غریبانه نشا شد / امروز / بیوقفه به آسمان نگاه میکنیم / و
نوبت خود را / انتظار میکشیم / «کریم رجب زاده»*
«مضمون» همان معنایی است که توسط تکنیک برجسته شده است. این برجستگی اما در عین حال، پنهان کردن و به تأخیر انداختن معنا را هم در دل خود مستتر دارد. پس چون بر سر راه درک مخاطب نوعی مانع ایجاد میکند و برای برقراری تفاهم با مخاطب به تلاش ذهنی او نیاز دارد، میتوان از دیدگاهی زبانشناختی و بر اساس مدل فرمالیستی، مضمونسازی را روشی برای شعر آفرینی دانست. نگارنده اذعان میدارد که مضمونسازی نه تنها یگانه طریق آفرینش شعر نیست، بلکه در دوران مختلف وزن متفاوتی از نزدیک به صفر تا تقریباً صد در سرایش شعر داشته است. مقایسه سطحی کمی و کیفی مضمونپردازی در شعر سبک خراسانی و سبک هندی، مصداقی گویا برای این حکم است.
از مهمترین کاربردهای «مضمون» باید به تجسم مجدد معانی کلی و مکرّر پیشین اشاره نمود. مضمون، اوّلاً به یک مفهوم کلی چون «مرگ» جسمیت میبخشد و آن را در فرم و قالبی هنری عینی و قابل لمس میکند و ثانیاً اجسام قبلی و مکرّر همان مفهوم را در فرم و قالبی جدید، مجدداً شکلبندی میکند. همین جسمیت و شکلبندی جدید، مفهوم کلی و مکرّر را شنیدنی مینماید.
«کریم رجبزاده» مضمون «نشا شدن» را برای مرگ در نظر میگیرد. این انتخاب هوشمندانه از یک سو، حضور باران را توجیهی مادی و تصویری میبخشد (علاوه بر نقش استعاری آشنا و دم دست باران به عنوان اشک و گریه) و از سوی دیگر به زندگی پس از مرگ اشاره میکند و مواضع فکری خود را در این باره، هنرمندانه به تصویر میکشد، شعر از این پس، از عبور از «مرگاندیشی» به «مرگآگاهی» شاعر استفاده کرده است. انتظاری بیوقفه برای نشا شدن و رویشی مجدد و در حقیقت مرگ.
به راستی اگر مضمون تازه این شعر نبود، «رجبزاده» بعد از «مرگ پایان کبوتر نیست» چه چیزی میتوانست برای گفتن داشته باشد؟
* گزیده ادبیات معاصر (44) ـ کریم رجبزاده ـ نیستان ـ 1378 ـ صفحه 29