«سین» دیگری را دوباره باید گفت؛ او از سلامفروش بر حذر بود و دیگران را حذر میداد، اما به نظرم میآید که از سین دیگری به جز سلام دربارهاش کم گفتهاند؛ حالا کمی از این سین، یعنی سین سادگی بگوییم تا صفارزاده، طاهر و پاکاندیشیاش بازخوانی شود نه برای ما که برای نسل فردا.
سین اول: سادگی و بیپیرایگی، در همهٔ لحظههای زندگی و قدکشیدن تا بر قلهٔ بانوی نمونهٔ جهان اسلام نشستن، از قضا بریدگی از دنیا و دلدادگی به معنا را طلب میکند. او معنا را دید و طی کرد. معنافروشی و زهدنمایی را هم محکوم میکرد با آنکه دست پری داشت، همین بیپیرایگی سبب شد تا «هو اقرب من حبل الورید» و «الا الیالله تصیر الامور» را یکجا ببیند و «عالم امر» را در عالم بیداری تجربه کند، ولی بسیار ساده و بیپیرایه، بیآنکه جلوهای و رنگی در رفتارش منعکس باشد.
سین دوم: سادگی و نه سادگی که سلوک او بود. این کوه علم، خود را برای دیگران نمیگرفت. مگر سادگی رفتار، همیشه دلیل سادگیها در تشخیص است؟ خرد پیشگان، سادگی را در سلوک، پیشه میکنند تا دیگران به آنها تأسی جویند. علم اگر بر شاخههای عقل آدمی بنشیند، او را فروتنی بیشتر خواهد داد. طاهره صفارزاده، پاکاندیش بود ولی این پاکاندیشی مدیون سلوکی بود که دیگران را با خود همراه میکرد و در برقراری ارتباط ـبا وجود همهٔ برخوردها و دشواریهاـ سلیمش میساخت و صبور.
سین سوم: ساده بودن چون آب، چون زلالی آب، چون جاری بودن، در هر فردی به سادگی محقق نمیشود. او زلال بود و دریایی. همه را هم دریایی میدید؛ «بنیاد بیداری» را بنا نهاد تا جریان بیداری جاری و مستمر باشد تا قرآن حکیم و نهجالبلاغه و دیگر آثارش، جهانی را به خود بخواند. ترجمههای بینقص او به زبان انگلیسی از شخصیت او چهرهای متفاوت و صدالبته دریایی ساخته بود و… .
استاد طاهره صفارزاده، چونان در ذهنها زنده و جاری است که حیفم میآید عنوان مرحوم را همراه نامش بیاورم. او همیشه استاد باقی ماند.
* مدرس ارتباطات و روزنامهنگار
—
از مجموعهٔ رهگذر مهتاب – یادنامه فیروزه برای طاهره صفارزاده