نگاهی به مجموعه دوبیتی “بگو تا صبح چند آدینه مانده است” سروده سید حبیب نظاری
سید حبیب نظاری را تا کنون بیشتر با غزلهایش میشناختیم. غزلسرایی که کارنامهاش نشان میدهد از دیگر همنسلانش کمکارتر بوده است و برخلاف بسیاری از آنها بیشتر سعی داشته است به آنچه پیش از او در غزل اتفاق افتاده وفادار بماند، بنابراین در کارهایش کمتر فراروی از سنت غزل دیده میشود و او را نمیتوان در زمرهی شاعران پیشرو غزل ده سال اخیر قرار داد. پیش از این از حبیب نظاری فقط یک مجموعه غزل منتشر شده بود (گزیده ادبیات معاصر نیستان) و حالا پس از چند سال، مجموعهی تازه او با سیصد و سیزده دوبیتی دربارهی امام زمان (عج) یا آنگونه که بر پیشانی کتاب آمده است “سیصد و سیزده دوبیتی مهدوی” منتشر شده است: “بگو تا صبح چند آدینه مانده است”.
***
دوبیتی یکی از کوتاهترین قالبهای شعر فارسی است و اساسا در همهی قالبهای کوتاه دست شاعر برای انجام خیلی از کارها بسته است و قالب دوبیتی از این حیث (به خاطر نوع وزن و موسیقی) حتی از قالبهای کوتاه مشابهی مثل رباعی هم محدودتر است. در چنین وضعیتی شاعر باید توانایی بسیاری داشته باشد تا به بتواند شعرش را از این محدودیتها نجات دهد و روایتگر حرف یا اتفاق تازهای در آن باشد.
علاوه بر این عرصهای که شاعر در آن دست به این کار زده است (شعر انتظار) نه تنها عرصه چندان بکر و تازهای نیست بلکه جایی است که در شعر مذهبی و آیینی امروز (به ویژه در سالهای پس از انقلاب) همه نوع کاری در آن انجام شده است و شاعران مختلف از منظرهای گوناگون به آن پرداختهاند و دیگر کمتر افق تازه و کشف نشدهای در آن باقی مانده است.
حال با فرض این دو نکته تصور کنید که این کار بخواهد سیصد و سیزده بار در یک مجموعه تکرار شود!
شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو
ولی نه، مانده از چشم انتظاری
فقط یک ندبه تا برگشتن تو (دوبیتی1، صفحه 9)
دل و آیینه و چشمانتظاری
شبی دیرینه و چشمانتظاری
تو وقتی نیستی من هستم و باز
هزار آدینه و چشمانتظاری (دوبیتی 138، صفحه 78)
به باران اشتیاق رود دادند
به نی، گلنغمه داود دادند
برای این که دل از پا نیفتد
نوید جمعه موعود دادند (دوبیتی 140، صفحه 79)
جهان بیجمعهی موعود؟ هرگز
بدون رنج نامحدود؟ هرگز
دلم جاریترین رود است، بی تو
به دریا میرسد این رود؟ هرگز! ( دوبیتی 141، صفحه 79)
بعضی عناصر و مؤلفهها در شعر مذهبی این سالها آنقدر تکرار شدهاند که دیگر کارکرد شاعرانه خود را از دست دادهاند. دیگر عادت کردهایم در شعرهایی که برای حضرت زهرا (س) سروده شدهاند منتظر انواع و اقسام ترکیبهایی باشیم که با یاس ساخته میشوند یا در شعرهای مربوط به حضرت ابالفضل (ع) نیز یاس و الماس را با عباس همقافیه ببینیم؛ در شعرهای مربوط به امام زمان (عج) هم باید منتظر استفادههای مکرر از کلماتی مثل جمعه/آدینه، ندبه، انتظار، نرگس و در چند سال اخیر کلمه جمکران ـ با بسامد بسیار بالا ـ باشیم. شاعر چگونه میتواند کارکرد تازهای از این نشانههای تکراری به دست دهد؟ استفادهای تازه از کلماتی که شاعران مختلف آنقدر از آنها استفاده کردهاند که دیگر هیچ چیز کشف نشدهای در آنها باقی نمانده است؟ شاعر باید در جستجوی کدام افق تازه در شعر انتظار باشد؟ و مهمتر از آن اینکه چهقدر عرصه کشف نشده در این شعر وجود دارد که شاعر اینگونه ـ با سیصد و سیزده دوبیتی ـ در آن دست به خطر زده است؟
نمونههای دیگری را به طور کاملا تصادفی انتخاب و بررسی میکنیم:
شب و حیرانی و ما چشم در چشم
نشسته در تمنا، چشم در چشم
بیا تا بشکفد آیینه از تو
تماشا در تماشا چشم در چشم (دوبیتی 5، صفحه 11)
بیا تا چشم ما روشن بماند
جهان سرشار از لادن بماند
نمیخواهم دلی در حسرت تو
به قدر یک سر سوزن بماند (دوبیتی 7، صفحه 12)
بتاب ای آخرین خورشید، ای صبح!
نسیم تازهی امید، ای صبح!
به من اثبات کن آدینهات را
رهایم کن از این تردید، ای صبح! (دوبیتی 81، صفحه 49)
***
تعداد شعرها آنقدر زیاد است که شاید به راحتی بتوان مثال نقضهای زیادی برای هر حکم کلیای درباره این مجموعه پیدا کرد اما به هرحال میتوان گفت که:
– بسیاری از شعرهای این دفتر شعرهایی معمولی است که اتفاق تازه و قابل توجهی در آنها به چشم نمیخورد.
– حرفها همان حرفهایی است که تا کنون در شعرهایی از این دست بارها شنیدهایم.
– ضرورت قافیه در موارد بسیاری سرنوشت یک دوبیتی را کاملا تغییر داده است.
– دو مصراع اول معمولا در خدمت دو مصراع بعد و مجموع چهار مصراع در خدمت کل اثر نیستند و هر کدام ساز خود را میزنند.
– تقریبا هیچ نشانی از تلاشهایی که در سالهای اخیر توسط بعضی شاعران برای به کارگیری تکنیکهای تازه در قالبهای کوتاه انجام شده است دیده نمیشود. و…
در نتیجه حاصل کار شعرهایی است که برجستگی خاصی ندارند و سراینده آنها میتواند سید حبیب نظاری یا هر شاعر آیینی دیگری در همین حد و اندازهها باشد.
علاوه بر این که اگر بخواهیم در همین نمونههای ارائه شده در این نوشته دقیقتر شویم ایرادهای جزییتری را نیز میتوانیم برشمریم: مثلا دوبیتی 141 از جهت معنایی به نوعی نقض غرض است و این معنا را القا میکند که جهان با جمعه موعود معادل با رنج نامحدود است. یا مثلا غیر از مصرع اول بقیه مصرعهای دوبیتی 7 بر اساس ضرورت قافیه شکل گرفتهاند که در این میان قافیه لادن کمی پیش پا افتاده و قافیه سوزن قدری نامأنوس است و…
***
بدیهی است که این حرفها لزوما به این معنی نیست که در میان این سیصد و سیزده شعر نمیتوان کارهای خوب و قابل قبولی را پیدا کرد. مثل:
تو و آن پلک، آن خورشید، آن چشم
دل ما کهکشان در کهکشان، چشم
جهان در انتظار آفتاب است
نمیگیرد اگر از آسمان چشم (دوبیتی 60، صفحه 39)
هوایم را بهاری کرد و رد شد
دچار بیقراری کرد و رد شد
نسیمی مست از عطر تو آمد
مرا چون رود جاری کرد و رد شد (دوبیتی 166، صفحه 92)
به روی دست من هر پینه چشم است
به جای دل مرا در سینه چشم است
نه تنها من، برای دیدن تو
جهان آیینه در آیینه چشم است
بلکه مشکل اینجا است که این کارها در میان انبوه کارهای معمولی و ضعیف دیگر کمتر دیده میشوند. چه ایراد داشت که حجم این مجموعه مثلا به نصف یا یک سوم یا حتی کمتر تقلیل پیدا میکرد و ما بر پیشانی مجموعه به جای عدد سیصد و سیزده مثلا عدد صد یا عدد چهل را میدیدیم؟
به هر حال یک شاعر پیش از تولید انبوه در یک قالب باید به ظرفیتها و قابلیتهای آن قالب و نیز میزان توانیی خود توجه کند و بعد به سراغ قالب مورد نظر برود، مسألهای که حبیب نظاری میتوانست در آن دقت و تأمل بیشتری داشته باشد… به نظر شما چند دوبیتی از دوبیتیهای این دفتر میتوانند در شعر انتظار ماندگار شوند؟
پانوشت
1- بگو تا صبح چند آدینه مانده است، سید حبیب نظاری، ناشر حوزه هنری استان قم، چاپ بهار 86
2- عنوان، برگرفته از شعر شصت و سوم (صفحهی 40 کتاب)