مدیر مدرسه کتابت قرآن کریم، در گفتگوی اختصاصی با فقه هنر:
به رسمیت نشناختن حقوق معنوی آثار هنری، منجر به افزایش آثار بیکیفیت میشود
لید: وقتی هنرمند اصیل امنیت نداشته باشد و از حقوقش محافظت نشود طبیعی است که فعالیت و تولیدکنندگی و انگیزهاش کمتر شود که باعث آثار کمیابی خلق هنری، میشود و این به گسترش بی کیفیتی آثار هنری کمک میکند و در نتیجه آنکه تولید آثار فاخر هنری روزبهروز تضعیف میگردد.
اشاره: دکتر احسان پورنعمان، از هنرشناسانی است که از قضا، هنر را نیز بهصورت جدی انجام میدهد. مدیر مدرسه کتاب قرآن کریم، سالهاست که علاوه بر تحصیل و تدریس و پژوهش در حوزه و دانشگاه، هنر خطاطی را نیز بهصورت حرفهای دنبال میکند. همین امر او را یکی از بهترین افراد برای گفتگو پیرامون پیامدهای اقتصادی به رسمیت نشناختن مالکیت آثار هنری قرار میدهد. قائممقام سابق مدرسه اسلامی هنر معتقد است پذیرش قانون کپیرایت، موجب افزایش خلاقیت در هنر و تبدیل هنر به صنعت میگردد. مشروح گفتگوی اختصاصی عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب با فقه هنر، در پی میآید:
فقه هنر: عدمپذیرش مالکیت معنوی آثار هنری، چه پیامدهای اقتصادی را به دنبال دارد؟
پورنعمان: به رسمیت نشناختن مالکیت معنوی در آثار هنری، دو پیامد خیلی آشکار دارد؛ یکی اینکه باعث پایین آمدن سطح زندگی هنرمندان میگردد، و دوم اینکه موجب بیکیفیتی و پایین آمدن ِسطح آثار هنری میشود؛ چون وقتی مالکیت معنوی را نمیپذیریم، افرادی که از نظر کیفی، آثار هنری نامرغوب ارائه میکنند و از توانایی و ذوق و خلاقیت هنری کمتری بهرهمند هستند سعی میکنند با توسل به کپیبرداری یا برداشت محتوایی از آثار هنرمندان برتر، اثری برای خودشان شکل بدهند که محصول خلاقیت، ذوق و تلاش خودشان نیست و این باعث میشود که آثار مشابه و غیراصیل، در زمینه هنر تکثر پیدا کند؛ و از سوی دیگر، خریداران و مصرفکنندگان هنر با مجموعههای یکسان و غیر خلاقانهای مواجه شوند که تشخیص خوب از بدِ آنها نیز دشوار گردد و در نهایت، احتمال دارد آن هنرمندی که اثرش مورد سوءاستفاده و کپیبرداری قرار گرفته به حق خودش در این بازار شلوغ نرسد. وقتی این اتفاق میافتد خیلی طبیعی است که روزبهروز سطح آثار هنری از جهت کیفی تنزل پیدا کند و مصرفکنندگان با مجموعههای غیراصیل مواجه شوند. از طرف دیگر، وقتی هنرمند اصیل امنیت نداشته باشد و از حقوقش محافظت نشود طبیعی است که فعالیت و تولیدکنندگی و انگیزهاش کمتر شود که باعث آثار کمیابی خلق هنری، میشود و این به گسترش بی کیفیتی آثار هنری کمک میکند و در نتیجه آنکه تولید آثار فاخر هنری روزبهروز تضعیف میگردد.
البته این نکته را نیز لازم است بهصورت کلی مطرح کنم که ازآنجاییکه قانون کپیرایت، یک سابقه صدوچهل ساله دارد و متأسفانه در کشور ما هنوز به نتیجهای درخور نرسیده است؛ باید مدنظر ما باشد که یکی از مواردی که به گسترش آثار هنری کمک میکند همین قانون کپیرایت است. ما مشاهده میکنیم که در زمینههایی که بهشدت کپی را رعایت کردهاند، اتفاقهای خیلی خوبی افتاده است. الآن پلتفرم یوتیوب که یکی از بزرگترین و مقبولترین سایتهای دنیا است و تقریباً بزرگترین تولید محتوا در سطح جهان مجازی را دارد؛ مبنایش نهتنها رعایت کپیرایت است، بلکه جلوگیری از کپیرایت درونی هم هست؛ یعنی علاوه بر اینکه یک یوتوبر نمیتواند از موسیقی که در سطح بینالملل ثبت شده و تحت پوشش قانون کپیرایت است استفاده کند مگر آن که مجوز کتبی از آن فرد داشته باشد، حتی از دیگر تولیداتی که در سایت یوتیوب اتفاق افتاده نیز نمیتواند استفاده کند. از آن طرف، چون بنای این سایت، بر این است که افراد محتوای خلاقانه تولید کنند و درعینحال نمیتوانند از روی همدیگر کپیبرداری کنند؛ لذا همه مجبورند دائماً موارد خلاقانه و جدیدی را تولید نمایند. این امر موجب شده است که یوتیوب به سایتی تبدیل شود که محتوای مشابه و کپیبرداری شده در آن نمیشود و دائماً در حال تغییر و تبدیل هست. طبعاً اگر ما هم بپذیریم در دنیای زندگی میکنیم که دنیای مجازی روزبهروز در حال غلبه بر دنیای واقعی است، در این فضا امکان استفاده از تولیدات دیگران راحتتر میشود؛ و اگر قانون کپیرایت نباشد طبیعی است که این بازار شلوغ، بهسرعت مملو خواهد شد از آثار بیکیفیت و کپی شده از دیگران.
فقه هنر: آیا این پیامدها، اختصاص به زمان حاضر دارد یا آنکه در دههها و سدههای گذشته که حقوق معنوی به رسمیت شناخته نشده بود نیز وجود داشته است؟
پورنعمان: در زمان حاضر به دلیل گسترش فضای مجازی، این کار خیلی راحتتر شده است؛ اگرچه قبلاً هم این کار وجود داشته است. استفاده از آثار هنری دیگران و به طور مشخص استفاده از نقاشی بهعنوان کپی، از قدیم مرسوم بوده است. این کار از قرونوسطی وجود داشته و افرادی بهصورت رسمی یا غیررسمی، این کار را انجام میدادهاند. اما آنچه که امروز با آن مواجه هستیم تولیدات فضای مجازی است که خیلی راحتتر و بیشتر میتوانند از کپیها استفاده کنند.
نقل شده که روزی انوری در بازار بلخ داشت راه میرفت و دید شاعری دارد قصاید خودش را میخواند و مردم هم دورش جمع شده است و لذت میبرند. پرسید: این اشعاری که میخوانی از کیست؟ گفت: از انوری. گفت: خیلی عالی، پس شما انوری را میشناسید. گفت: انوری خود منم دیگه. انوری خندید و گفت: سبحانالله! شعردزدی دیده بودیم، اما شاعردزدی را ندیده بودیم. این قبیل اتفاقها در زمینههای مختلف هنری وجود داشته است؛ اما با ظهور شبکههای اجتماعی، تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده است.
فقه هنر: آیا به رسمیت شناخته شدن مالکیت آثار هنری، به مستمسک و بهانهای برای شرکتهای بزرگ برای جلوگیری از تولید آثار هنری توسط دیگران، به بهانه شباهت با آثار تولیدی خودشان نخواهد شد؟
پورنعمان: خیر، من تصور نمیکنم چنین ذهنیتی وجود داشته باشد. در فضای واقعی، چنین چیزی بعید به نظر میرسد؛ چون آثار هنری در اَشکال و صورتها، بینهایت هستند. اتفاقاً وجود قانون کپیرایت به خلاقیتهای هنری منجر میشود. ما میبینیم هزار نوع کار وجود دارد و ما مجبوریم هزار و یکمی را با خلاقیت به وجود آوریم که در کارهای دیگران تکرار نشده باشد؛ و اگر این نباشد هنرمندان دست به کپی کردن از آثار دیگران میزنند. احساس من این است که کپیرایت به توسعه هنر، هم از جهت کیفی منجر میشود و هم از لحاظ اقتصادی.
فقه هنر: تأثیر به رسمیت شناخته شدن مالکیت آثار هنری در غرب، در اقتصاد هنر و هنرمندان چگونه بوده است؟
پورنعمان: مهمترین اثر کپیرایت اولاً توسعه هنر، و در مرحله دوم صنعتی شدن هنر است. هنر که نمودش را میشود سینما نام برد، در اثر کپیرایت تبدیل به یک صنعت شد که اگر این قانون نبود هیچوقت آن اتفاق نمیافتاد. بخش عمدة عدم پیشرفت هنر ما، معلول همین علت است.