حرمت مطلق رقص و یک روایت!
علی نصیری[1]
لید: با صرفنظر از یک روایت غیرصریح نبوی، فقدان حتی یک روایت صریح در باره رقص و نیز بازتاب بسیار ضعیف آن در متون فقهی فقیهان شیعه با لحاظ گستردگی آنها، نشان میدهد که دلیل کافی برای اعلام حرمت مطلق رقص وجود ندارد. البته باید توجه داشت که اهلبیت (ع) بهخاطر جایگاه معنوی برجسته و التزام به مراقبت تام از نفس، نه خود هیچگاه به رقص و پایکوبی تمایل نشان دادند و نه در چنین مجالسی شرکت کردند و نه اجازه تشکیل چنین جلسهای را دادند.
اشاره: ماجرای رقص در فقه شیعی، ماجرای جالبی است. علیرغم آنکه بیش از 1000 سال است که در کتب فقهی پیرامون حکم آن گفتگو میشود، اما هنوز اتفاق نظر و حتی نظر مشهوری پیرامون حکم آن در میان فقها وجود ندارد. با پیدایش انواع جدیدی از رقص در دهههای اخیر، حکم فقهی رقص، با چالش و پرسشها بیشتری نیز روبرو شده است. حجت الاسلام والمسلمین علی نصیری، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و استاد تمام دانشگاه علم و صنعت، در یادداشت اختصاصی خود برای فقه هنر، به دنبال دسته بندی نظریات فقها پیرامون رقص و واکاوی حکم فقهی آن از دیدگاه خود است.
رقص به حرکات موزون و هماهنگ بدن گفته میشود که معمولاً با آواز و موسیقی همراه است. الرقص: مصدر رقص، یرقص، رقصاً و یرادفه الزفن، وعُرّف بأنّه التمایل و الرفع و الخفض بحرکات موزونة.
در عبارت برخی از فقیهان شیعه، رقص تعریف شده است؛ بهعنوان نمونه، سید محمد سعید حکیم میگوید: «قال فی القاموس: (رقص الرقاص: لعب، والآل: اضطرب، والخمر: غلت. والرقص والرقص والرقصان محرکتین: الخبب، ولا یکون الرقص إلا للاعب وللابل، ولما سواه القفز والنقز) وهو کما تری ظاهر فی أن الرقص مطلق الاضطراب والقفز عن الانسان، بنحو یصدق علی نحو من المشی، وهو الخبب. ولکن الظاهر اختصاصه عرفاً باللعب المبنی علی ذلک مع نحو من الانتظام، بل لا یبعد اختصاصه بما یقصد به الطرب والتهییج، دون ما یکون مبنیا علی نحو من الجفاف والخشونة، کالهوسات المعروفة فی عصورنا.» [2]
فقیهان شیعه از رقص، عموماً در بخشهای «مکاسب مُحَرَّمه» و «مسائل مُستَحَدثه» بحث میکنند. شماری از فقیهان مطلق رقص را حرام میدانند.
از ظاهر گفتار ذیل از علامه حلی به دست میآید که ایشان مطلق رقص و دست زدن یا آن نوعی که در میان صوفیه رایج است را حرام میداند:
«ما یقول سیدنا الإمام العلامة فی وضع الإنسان وجهه علی الأرض عند أبواب المشاهد الشریفة، وتمریغ خده علیها، هل یکون ذلک الفعل حراما لان هذا یشبه بالسجود وهذا أمر مختص باللَّه، وقد بالغ المتصوفون وأرباب الطریقیة فی النهی عن هذا وغیره مما یقاربه، فهل یکون مکروها أو هو مستحب فی هذه الأماکن المشرفة، بین لنا ذلک بین اللَّه لک الهدی وجنبک الردی. الجواب عن ذلک ان قصد الفاعل أن یکون السجود لغیر اللَّه تعالی کان عاصیا، وإن قصد السجود للَّه تعالی والشکر علی وصوله إلی تلک البقعة المبارکة الشریفة والتذلل للإمام بالتقبیل لتربته کان مثابا علی ذلک. ولا عبرة بنهی الصوفیة عن ذلک، فإنه أولی من اعتمادهم فی الرقص والتصفیق بالأیدی الذی نهی اللَّه عنه فی کتابه العزیز.» [3]
محل شاهد، فقره «فإنه أولی من اعتمادهم فی الرقص والتصفیق بالأیدی الذی نهی اللَّه عنه فی کتابه العزیز» است.
نظیر این سخن، از گفتار ملا حبیبالله کاشانی نیز به دست میآید: «و کیف کان، فلا ریب ولا خلاف فی حرمة الغناء علی الوجهین الأوّلین، وکونه من الکبائر الموبقات بل علیه الإجماع بالقسمین، بل الظاهر کون هذا الحکم من ضروریات المذهب بل الدین. فإنّ الصوفیة من العامّة – وإن أولعوا بالسماع، وفصّلوا فیه القول – ولکنّ التدبر فی کلماتهم یعطی أنّ مرادهم به غیر الوجهین المشار إلیهما. نعم، من دأب الزنادقة منهم الرقص والتصدیة والتغنّی بالأصوات اللهویة، وقد اشتهر ذلک منهم حتّی ورد من أئمّتنا المعصومین علیهم السلام فیهم ما ورد.» [4]
ایشان در جایی دیگر چنین میگوید: «فإنّه فی حدیث السکونیّ عنه (علیه السلام) قال: قال رسول اللَّه (صلَّى اللَّه علیه وآله وسلَّم): «أنهاکم عن الزفن والمزمار» والزفن بالزاء المعجمة بعدها الفاء والنون: الرقص. هذا، ولکن فی حرمة شدّة الفرح، المجرّدة عن هذه الحرکات، إشکال.» [5]
دیدگاه دوم: از باب احتیاط، ترک رقص مطلوب است.
صاحب مفتاح الکرامه رقص و هلهله کردن در غیر حالت جنگ را از باب احتیاط و در درجهای ضعیفتر، در حد حرام میانگارد: «وأمّا الرقص والهلاهل والروید فی غیر حال الحرب وحضّ الرجال علی القتال فالحزم اجتنابه بل لعلّه یحرم فعله، لأنّه من اللهو أو الباطل و الحازم یجتنب الشبهات خصوصاً عند اشتباه الموضوعات.» [6]
صاحب جواهر این گفتار را نقل میکند: «الحزم اجتنابه، واجتناب الرقص والهلهولة فی غیر ذلک بل لعله یحرم فعله، لأنه من اللهو والباطل، والحازم یتجنب الشبهات خصوصاً عند اشتباه الموضوعات.»
آن گاه در نقد آن چنین آورده است: «وفیه: أنه مع فرض عدم اندراجه فی الغناء یمکن فرضه فیما لا یدخل فی اللعب واللهو؛ أما مع فرض اندراجه فیه فیشکل جوازه فیه، فضلا عن غیره من الأحوال لاطلاق أدلة النهی بل قد اقترنت بمؤکدات تقتضی إرادة جمیع الأفراد علی وجه أظهر دلالة من العموم اللغوی.» [7]
از نظر صاحب جواهر، اگر رقص و هلهله مشمول مفهوم غناء نباشد، میتوان برای آنها مصادیقی را برشمرد که ذیل مفهوم لعب و لهو قرار نگیرد (میتوان رقص از نوع ورزشی را مصداق آن دانست) و اگر مشمول مفهوم غنا باشد، دیگر جواز آن معنا نخواهد داشت. از ظاهر سخن ایشان به دست میآید که رقص را حرام نمیداند و تنها از باب احتیاط، به ترک آن فتوا میدهد.
شیخ انصاری پس از بحث نسبتاً مبسوطی درباره مفهوم لغوی و اصطلاحی لغو و لهو چنین آورده است: «نعم، لو خص اللهو بما یکون عن بطر – وفسر بشدة الفرح – کان الأقوی تحریمه، ویدخل فی ذلک الرقص والتصفیق، والضرب بالطشت بدل الدف، وکل ما یفید فائدة آلات اللهو. ولو جعل مطلق الحرکات التی لا یتعلق بها غرض عقلائی مع انبعاثها عن القوی الشهویة، ففی حرمته تردد.» [8] از ظاهر این عبارت به دست میآید که شیخ انصاری در برشمردن رقص جزو مصادیق لهو حرام، تردید دارد.
دیدگاه سوم: رقص مطلقاً حرام است جز در موارد استثنایی نظیر رقص زن برای همسر.
امام خمینی: «رقصیدن در اسلام چه صورت دارد و تا چه حد جایز است؟ بسمهتعالی، در مجلس عروسی زنانه با اجتناب از محرمات خارجی مانع ندارد. آیا رقصیدن برای شوهر خود و نیز در میان زنها حرام است؟ بسمهتعالی، جایز است مگر آن که مفسده داشته باشد.»
آیتالله گلپایگانی مطلق رقص را حرام میداند و تنها رقص زن برای همسر خود را مجاز میانگارد:
«ما حکم التصفیق فی الأعراس وغیرها؟ بسمهتعالی: لا یجوز إذا کان مناسبا لمجالس اللهو، والله العالم. (س – 566 -) هل یجوز الرقص للنساء فی الأعراس، وما حکم إجرائه أمام العریس إذا کان محرما للراقصة؟ وهل یجوز للمرأة الرقص أمام زوجها مطلقاً؟ بسمهتعالی: لا یجوز الرقص مطلقاً، إلا رقص الزوجة لزوجها فقط والله العالم.» [9]
«هل یجوز للمرأة أن ترقص أمام النساء؟ أو أمام زوجها علی أنغام الموسیقی؟ بسمهتعالی: یجوز لها الرقص لزوجها فقط من دون الموسیقی.» [10]
آیتالله مکارم شیرازی:
«سؤال: تعریف رقص از نظر شرعی چیست؟ و حکم آن به نظر حضرتعالی چه میباشد؟ جواب: تنها رقص زن برای شوهرش جایز است و بقیّه اشکال دارد و رقص یک امر عرفی است و آن حرکات موزونی است که افراد مطّلِع تصدیق کنند مصداق رقص است و اگر مصادیق مشکوکی پیدا کرد حرام نیست.
سؤال: اگر انسان در تنهایی برقصد و کسی پیش او نباشد رقص او اشکال دارد و حرام است؟ جواب: اشکال ندارد.»
آیتالله سبحانی در درس خارج خود چنین آورده است:
«و أمّا أصحابنا القائلون بالحرمة، فقد استدلوا بما رواه الکلینی عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: «قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) أنهاکم عن الزَفنِ (رقص) و المزمار و عن الکوبات و الکبرات» قال فی الصحاح: الزَّفنُ: الرقص ویؤیّد الحرمة، اتفاق کلمة العلماء علی حرمة الغناء المطرب و من المعلوم أنّ الطرب یلازم الرقص عادة، فهل یمکن القول بحرمة أحدهما (الطرب) و جواز الآخر (أی الرقص)؟ مضافاً إلی قوّة دخوله فی اللهو بالمعنی المشهور أوّلاً و کونه منافیاً للمروءة المعتبرة فی العدالة ثانیاً و أمّا استثناء رقص الزوجة لزوجها فلا بأس به لأنّ حیاة الزوجین فی أوائل حیاتهما لا یخلو من لهو و لعب و أما رقص النساء مجرداً عن غیرهنّ فی الأعراس، فربما یظهر من بعضهم جوازه، لوجود السیرة و لکنّ الأحوط ترکه و السیرة لم تثبت.»
استاد سیفی مازندرانی رقص را جزو مصادیق لهو باطل و حرام میداند و معتقد است روایت نبوی و برخی دیگر از روایات میتوانند بهعنوان دلیل این حکم تلقی گردند:
«حرمة الرقص یمکن الاستدلال علی حرمة الرقص بطائفتین من النصوص: الاولی: موثقة السکونی عن أبی عبد الله (علیه السّلام) قالَ: قالَ رَسُولُ أللهِ (صلَّى الله علیه وآله وسلَّم) أنْهاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ والْمِزْمارِ وعَنِ الْکُوباتِ والْکَبَراتِ لا إشکال فی سندها کما أنّ الأظهر تمامیة دلالتها، نظراً إلی کون لفظ «الزفن» بمعنی الرقص کما ذکر فی أکثر مجامع اللغات فراجع. وأمّا التوهّم بأنّ هذه الروایة فقرةٌ من حديث مناهي النبي (صلَّى الله عليه وآله وسلَّم) ولمّا تعلق فيه النهي بكثيرٍ من غير المحرمات فلذا يشكل ظهور النهي عن الزفن في الحرمة. ففيه ما لا يخفى حيث إنَّ هذه الموثقة قد رواها الكلينی مستقلا في فروع الكافي. وما تعلق به النهي فيما من المزمار والكوبات والكبرات من آلات الملاهي فلا إشكال في حرمة استعمالها بكيفیة مناسبة لمجلس الرقص والطرب. الثانية: إنّه عند الفرق والفصل بين ما يدخل من الأفعال في الحق وبين ما يدخل منها في الباطل فلا ريب أنّ الرقص في ارتكاز المتشرعة بل عند كل ضمير يَقِظٍ وأي قلب سليم لا يكون من الحق بل من قبيل الباطل المقبوح عند العقلاء ومن مكائد الشيطان ومصاديق الفساد. ولا ريب أنّ الشارع لا يرخص في ارتكاب ما هو باطل قبيح عند العقل ويكون من مكائد الشيطان وموجبات الفساد. … ومن هذه النصوص صحيح الريان بن الصلت قال: قُلْتُ لِلرّضا (عليه السّلام) أَنَّ العَبّاسي أَخْبَرَني أنَّكَ رَخَّصْتَ في سِماعِ الْغناءِ. فقال (عليه السّلام): كَذِبَ الزِّنْديقُ ما هكذا كانَ. إنّما سَأَلني عَنْ سِماع الْغِناء فَأَعْلَمْتُه ُ أَنَّ رَجُلًا أتى أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَليِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فَسَأَلَه ُ عَنْ سِماع الْغِناء. فَقالَ له: أَخْبِرْني إذا جَمَعَ أللهُ بَيْنَ الْحَقِّ والْباطِلِ فَأَنّى يَكُونُ الْغِناء؟ فَقالَ الرَّجُلُ: مَعَ الباطِلِ. فقالَ لَه ُ أبو جعفر (عليه السّلام): حَسْبُكَ فَقدْ حَكَمْتَ على نَفْسِكَ. فَهكذا كَانَ قَوْلي لَه. ونظيره ما رواه الكافي. ومنها خبر الفضيل قال: سَأَلْتُ أبا جَعْفَرٍ (عليه السّلام) عَنْ هذه الأَشْياءِ الَّتي يَلْعَبُ بِه ِ النَّاسُ، النَّرْدُ والشطْرَنْجُ حَتّى انْتَهَيْتُ إلى السِّدْرِ فَقالَ إذا مَيَّز أللهُ بَيْنَ الْحقِّ والْباطِلِ في أيِّهما يَكُونُ؟ قُلْتُ: مَعَ الْباطِلِ. قالَ: فَمالَكَ والْباطِلُ.
ومنها: ما رواه ابن الشیخ فی مجالسه بإسناده عن جعفر بن محمّد عن آبائه (علیهم السّلام) أَنَّ إبْلیسَ قالَ لِیَحْيَى النَّبيِّ (صلَّى الله علیه وآله وسلَّم): إنَّ الْقَوْمَ لَیَجْلِسُونَ إلی شَرابِهِمْ فَلا یَسْتَلِذُّونَه ُ فَأُحَرِّكُ الْجَرَسَ فیما بَیْنَهُمْ فإذا سَمِعُوه اسْتَخَفَّهُمْ الطَّرَبُ فَمِنْ بَیْنِ مَنْ یُرقِّصُ ومِنْ بَینِ مَنْ یُفَرْقِعُ أصابِعَه ُ ومِنْ بَیْنِ مَنْ یَشُق ثیابَه. ولا یخفی أنّ المقصود من الباطل فی هذه الطائفة من النصوص بقرینة السیاق وتناسب الحکم والموضوع لیس بمعناه الأعم بل المقصود هو الباطل بمعناه الأخص الموجب لخفّة النفس وحالة الطرب وهو مما یقبح فعله عند العقل والعقلاء. وإنّ الرقص لا یتأتّی من الراقص إلَّا بعد حدوث خفّةٍ وطرب في النفس. ولذا يستلزم الرقص دائماً حالة الخفّة والطرب والهيجان المزيل للعقل في شخص الراقص ويكون ذلك مورداً لتقبيح العقلاء. ومن الثابت في محلَّه بين الفقهاء أنّ هذه الحالة هي قوام حقيقة الغناء وهي ملاك حرمتها. فكلّ عمل وقول كانت فيه هذه الحالة يكون من مصاديق اللهو واللعب الباطل المحرّم وموضوعاً للحرمة في موثقة عبد الأعلى وغيرها من النصوص المزبورة. فالحاصل: أنّ الأقوى حرمة الرقص إلَّا رقص الزوجة للزوج إذا طلب منها. نظراً إلى كونه من مصاديق الاستمتاع الذي هو حق للزوج المحلَّل له بالزوجية ما يحرم في حق غيره.»
دیدگاه چهارم: رقص حرام نیست، مگر آن با با ملابسات حرام همراه باشد.
آیتالله خویی رقص زنان را با فرض عدم حضور نامحرم مباح میداند:
«السؤال 16: هل یجوز فی الأعراس الضرب علی الطبل أو النقر فی الدف و ما یسمی بالزغارید أی (الهلاهل) من قبل النساء مع أمن الأجنبی؟ و هل یجوز للمرأة الرقص بین أترابها فی نفس الفرض أی أمن الأجنبی؟ الجواب: أمّا الضرب علی الطبل و النقر فی الدف فهو لا یجوز و أمّا الرقص بین أترابها مع أمن الأجنبی فلا بأس به.» [11]
ایشان در جایی دیگر، مجرد رقص بدون همراهی با ملازمات حرام را جایز اعلام کرده است: «هل یجوز الرقص و التصفیق للرجال فی المناسبات کالأعراس و هل یجوز ذلک للنساء؟ الجواب: لا بأس بها فی نفسها ما لم یتضمن محرما کانضمام الرجال بالنساء و نحوه» [12]
گفتار صریحتر ایشان در این باره، چنین است: «الرقص هل هو بعنوانه محرم، أم بعنوان اللهو ثم ما هو حکم الرقص الذی لا یثیر؟ الخوئی: الرقص بعنوانه ومن دون أن یستلزم محرما من إثارة شهوة ونحوها لیس بمحرم.» [13]
از نگاه آیتالله خویی، رقص زن برای همسر جایز است: «هل یجوز غناء الزوجة لزوجها خاصة بدون استعمال آلات اللهو؟ وهل یجوز رقصها له أیضا إذا کان المقصود منه إثارته وإدخال السرور علی زوجها؟ الخوئی: لا یجوز الغناء ولکن لا مانع من الرقص.» [14]
ایشان در جایی دیگر چنین آورده است:
«من العادات المعروفة التی نشاهدها فی حفلات الزواج قیام الرجال وخاصة الشباب بالرقص. وخاصة ذوی العروس للتعبیر عن رضاهم بزواج الفتاة من الشخص المتقدم لها، الرقص أحیاناً یکون بشکل رمزی لبضع دقائق وفی مجلس یضم الرجال فقط وأحیاناً یطول وفی مجلس قد یضم النساء إضافة إلی الرجال. ما حکم ذلک هل هو جائز فی الحالتین؟ باسمه تعالی: الأظهر عدم حرمة الرقص کما فرض فی السؤال إذا لم یضم المجلس النساء ولکن المؤمن أعزّ من أن یلهو بما فیه استخفاف نفسه أو إغفال نفسه عن ذکر الله (سبحانه وتعالی)» [15]
آیتالله سید محمد سعید حکیم گرچه در آغاز بحث خود معتقد است که رقص از باب تنقیح مناط مشمول ادله حرمت غنا است: «خصوصاً فی الرقص الذی لم یحرز انتشاره فی عصور الأئمة علیهم السلام. وقد تستفاد حرمته، بل کونه کبیرة، مما ورد فی الغناء وآلات اللهو بتنقیح المناط، أو بفهم عدم الخصوصیة، بدعوی: أن المستفاد من مجموعها تحریم الجری علی الایقاع الموسیقی والنظم الخاص الذی یقصد به الاطراب والتهیج، من دون فرق بین الصوت بالآلة أو الحلق والحرکة الجسدیة، خصوصاً بملاحظة خبر سماعة: «قال أبو عبد الله علیه السلام: لما مات آدم شمت به إبلیس وقابیل، فاجتمعا فی الأرض، فجعل إبلیس المعازف والملاهی شماتة بآدم علیه السلام، فکلما کان فی الأرض من هذا الضرب الذی یتلذذ به الناس فإنما هو من ذلک» فإنه مشعر بأن ملاک التحریم التلذذ الحاصل بالرقص أیضا.»
اما در ادامه بحث، عدم حرمت رقص را ترجیح میدهد:
«لکن فی بلوغ ذلک حدا یصلح لاثبات حکم شرعی إشکال. وأما خبر سماعة فلا إشعار فیه بأن الملاک التلذذ، بل ذکر التلذذ للإشارة إلی النوع الخاص من الآلات وإن کانت مستحدثة. نعم، قد تستفاد حرمته دون کونه کبیرة من خبر الأعمش، لدخوله فی الملاهی، بقرینة ذکر الغناء الذی هو غیر مرتبط بالآلة کالرقص، ولا إشکال فی أن المراد من الکراهة فیه الحرمة. اللهم إلا أن یقال: لا إشکال فی عدم کون المراد بالملاهی مطلق ما یلهی، لعدم الاشکال فی جواز التلهی بقراءة الکتب والتنزه ونحوهما، بل خصوص النوع الخاص من الملهیات، والمتیقن منه إرادة الأصوات الملهیة، ولا طریق لاثبات عمومه لمثل الرقص الذی هو من سنخ الحرکات والأفعال وإن کان منتظما، ولا سیما مع عدم إحراز معهودیته وانتشاره فی عصور الأئمة علیهم السلام. وبالجملة: یصعب إثبات حرمة الرقص بعنوانه مع قطع النظر عما قد یقارنه – من استعمال آلات الطرب، أو الغناء، أو تهیج شهوة من یحرم تهیج شهوته – بنحو یحرم حتی رقص المرأة لزوجها.»
آیتالله خامنهای رقص را ذاتاً حرام نمیداند دو با فرض همراهی با ملازمات حرام، حرام اعلام میکند: «هل الرقص فی مجالس النساء من دون ألحان موسیقیة حرام أم حلال؟ وإذا کان حراما، فهل یجب علی المشارکین ترک المجلس؟ ج: الرقص عموماً إذا کان بکیفیة تثیر الشهوة أو یستلزم فعل محرم أو ترتب مفسدة فهو حرام، وحینئذ إذا کان ترک ذلک المجلس اعتراضا علی العمل الحرام مصداقا للنهی عن المنکر فهو واجب.» [16]
«ما هو حکم الرقص المحلی للرجل مع الرجل وللمرأة مع المرأة أو الرجل بین النساء أو المرأة بین الرجال؟ ج: إذا کان بکیفیة مثیرة للشهوة أو استلزم فعل محرم أو ترتب مفسدة أو کان من المرأة بین الرجال الأجانب فهو حرام مطلقاً.» [17]
«ما هو حکم رقص الرجال بشکل جماعات؟ وما هو حکم مشاهدة رقص الصغیرات فی البرامج التلفزیونیة وغیرها؟ ج: إذا کان الرقص بکیفیة موجبة لإثارة الشهوة أو مستلزماً لفعل محرم فهو حرام، وأما النظر إلیه فإن لم یستلزم تأیید العاصی وتجریه ولم تترتب مفسدة علیه فلا مانع منه.» [18]
«هل رقص المرأة لزوجها أو الرجل لزوجته حرام؟ ج: إذا کان رقص الزوجة لزوجها أو العکس من دون ارتکاب محرم فلا بأس فیه.» [19]
«ما هو حکم رقص النساء أمام الرجال فی مجالس الأعراس القرویة والتی تستعمل فیها الآلات الموسیقیة؟ وما هو التکلیف تجاهه؟ ج: رقص النساء أمام الأجانب وکذلک کل رقص یؤدی إلی المفسدة وإثارة الشهوة حرام.»
چنانکه از بررسی آراء فقها دانسته میشود، در باره رقص سه دیدگاه عمده وجود دارد:
دیدگاه اول؛ رقص مطلقاً حرام است و تنها رقص زن برای مرد (نظر مشهور) یا رقص در مجالس عروسی با رعایت جوانب شرعی (نظر امام خمینی) جایز است.
دلایل این دسته از فقهیان چنین است: یک: در روایت نبوی که در کافی شریف آمده از رقص نهی شده است. دو؛ رقص مصداق لهو و لعب یا مصداق لهو است. سه؛ رقص با مصادیقی از حرام همچون موسیقی همراه است.
دیدگاه دوم: احتیاط در ترک رقص است.
دیدگاه سوم: رقص مطلقاً حلال است و تنها مواردی که با ملابسات و ملازمات حرام همراه باشد، حرام است؛ نظیر آن که زن برای نامحرم برقصد یا رقص همراه با موسیقی حرام باشد.
دلایل این دسته چنین است:
یک؛ روایت نبوی صراحت در نهی ندارد؛ زیرا در ادامه رقص از آلات موسیقی نام برده شده است که طبق نظر شماری از فقیهان برجسته نظر نهایی شارع حرمت همه انواع موسیقی و آلات آن نیست.
دو؛ شمول لعب و لهو نسبت به رقص و همه موارد آن جای مناقشه جدی دارد و با فرض شمول باید توجه داشت که از نگاه اسلام هر لعب و لهوی لزوماً به معنای حرمت آن نیست.
نظریه مختار: دیدگاه سوم است.
هیچ دلیل روشنی بر حرمت ذات و مطلق رقص وجود ندارد.
به رغم آنکه درباره موسیقی و غناء افزون بر تاویل آیات، روایات نسبتاً گستردهای وجود دارد، اما همه فقیان شیعه را قانع نکرد که به اتفاق حکم به حرمت مطلق آن دهند و شماری از آنان تنها موسیقی را با فرض همراهی با ملابسات حرام، حرام دانستهاند. این در حالی است که مفاهیمی همچون: لعب، لهو و لغو، به صورت بسیار آشکارتری درباره موسیقی صدق می کند.
با این فرض، چگونه میتوان تنها با یک روایت نبوی که سیاق آن بسان عموم روایات مناهی نبوی که صراحت در حرمت ندارد، به حرمت مطق رقص رأی داد؟!
باید توجه داشت که در موارد حرمت قطعی و بتّی یک عمل، افزون بر آیات صریح یا حداقل همراه با اشاره، روایات متعددی از زبان معصومان صادر میشود تا حرمت ان رفتار به آشکاری به گوش دین داران برسد.
با صرفنظر از یک روایت غیرصریح نبوی، فقدان حتی یک روایت صریح در باره رقص و نیز بازتاب بسیار ضعیف آن در متون فقهی فقیهان شیعه با لحاظ گستردگی آنها، نشان میدهد که دلیل کافی برای اعلام حرمت مطلق رقص وجود ندارد.
البته باید توجه داشت که اهلبیت (ع) بهخاطر جایگاه معنوی برجسته و التزام به مراقبت تام از نفس، نه خود هیچگاه به رقص و پایکوبی تمایل نشان دادند و نه در چنین مجالسی شرکت کردند و نه اجازه تشکیل چنین جلسهای را دادند.
اهلبیت (ع) بارها تذکر دادهاند که التزام آنان به عالیترین مراتب عبادت و ترک هر گونه رفتار و رویهای که مورد رضایت الهی نیست، حتی در سطح مکروهات، لزوماً به معنای وجوب یا حرمت نیست. یک نمونه آن اجتناب آنان از همبستری با زنان از راه دبر به رغم اعلام حلیت آن برای دیگران است.
سخن آخر آن که برای رقص چهار حالت و چهار حکم ذیل قابل تصور است:
یک؛ رقص در مواردی که با ملابسات و ملازمات حرام همراه است؛ نظیر آن چه که در میان اهل فسق و فجور مشهود بوده و مجالس آنان لهو لعب خود در کنار تناول شراب، با پخش موسیقی و اختلاط زنان و مردان نامحرم همراه بوده و خود بستر ساز تحریک و تهییج شهوات است، قطعاً از جمله مصادیق حرام میباشد.
دو؛ رقص در مواردی که فاقد هدف عقلایی بوده و با ملابسات و ملازمات حرام همراه نباشد، حرام نخواهد بود، اما در عین باید باید دانست که مصایقی همچون لهو، لعب و لغو بر آن صادق بوده و مطلوب شارع نیست و به عبارت روشنتر این نوع از رقص کراهت خواهد داشت. رقص مردان برای مردان و زنان برای زنان از این نوع به شمار میرود.
سه؛ رقص زن برای مرد یا حتی به عکس که زمینه التذاذ بیشتر در بستر روابط زناشویی را فراهم میکند، نه تنها مشمول حرمت نیست، بلکه چه بسا میتوان آن را مطلوب شارع دانست؛ زیرا به تحکیم روابط زن و شوهر منتهی میگردد.
چهار؛ رقص در مواردی که صرفاً جنبه نظامی، ورزشی و مواردی از این دست داشته باشد که اساساً لهو، لعب و لغو در آنها بی معنا است و به عبارت روشنتر اهداف عقلایی قابل قبول برای آن متصور باشد، افزون بر آن که حرمت ندارد، نمیتوان جزو موارد مکروه قرار گیرد.
_______________________________________________________________________
[1]. استاد دروس خارج حوزه و استاد تمام دانشگاه. Dr.alinasiri@gmail.com
[2]. مصباح المنهاج، التقليد – السيد محمد سعيد الحكيم – شرح ص 293 – 295.
[3]. أجوبة المسائل المهنائية، ص 24.
[4]. ذريعة الاستغناء في تحقيق مسآلة الغناء – ملا حبيب الله الشريف الكاشاني – ص 80
[5]. ذريعة الاستغناء في تحقيق مسآلة الغناء – ملا حبيب الله الشريف الكاشاني – ص 117 – 118.
[6]. مفتاح الكرامة – السيد محمد جواد العاملي – ج 12 – شرح ص 179 – 180.
[7]. جواهر الكلام – الشيخ الجواهري – ج 22 – ص 51.
[8]. كتاب المكاسب – الشيخ الأنصاري – ج 2 – ص 42 – 50.
[9]. إرشاد السائل – السيد الگلپايگاني – ص 155 – 156.
[10]. إرشاد السائل – السيد الگلپايگاني – ص 156 – 157
[11]. غنا، موسيقى (عربي – فارسي) – مركز تحقيق مدرسة ولي العصر (عج) – ج 3 – ص 1940.
[12]. غنا، موسيقى (عربي – فارسي) – مركز تحقيق مدرسة ولي العصر (عج) – ج 3 – ص 1945 – 1946.
[13]. صراط النجاة (تعليق الميرزا التبريزي) – السيد الخوئي – ج 1 – ص 373 – 375.
[14]. صراط النجاة (تعليق الميرزا التبريزي) – السيد الخوئي – ج 1 – ص 371 – 372.
[15]. صراط النجاة (تعليق الميرزا التبريزي) – السيد الخوئي – ج 5 – ص 388.
[16]. أجوبة الاستفتاءات – السيد الخامنئي – ج 2 – ص 34 – 38.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. همان.