رقص از دیدگاه فقه اهل‌سنت

اندر اختراع اصحاب سامری!

فضل‌الرحمن فقیهی

لید: حقیقت این است که رقص را همان صوفی نمایانی می‌ستایند و بدان مصروف می‌گردند که نه از شریعت آگاهی دارند و نه امور طریقت را باخبرند. این‌که رقص در شریعت اسلام و روش صوفیانۀ مشایخ تصوف اصلی ندارد، نه‌تنها در کتب فقه و فتاوی بلکه در کتاب‌های تصوفی نیز به‌وضوح مشاهده می‌گردد

اشاره: یکی از مهم‌ترین واجبات دین مبین اسلام که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، فراگیری احکام دین است. کسی که اسلام را به‌عنوان دین خود برمی‌گزیند باید برنامه‌های آن را به طور کامل در همه قلمروهای زندگی خود بپذیرد و رفتار و عملکرد خویش را مطابق با احکام دین تنظیم نماید، انجام چنین تکلیفی می‌طلبد فرد مسلمان نسبت به مقدار مورد نیازش از احکام دین که به آن احتیاج دارد و برایش پیش می‌آید، شناخت پیدا کند تا بتواند آن را در زندگی خود اجرا نماید. یکی از موضوعاتی که در مورد آن پرسش‌های زیادی مطرح می‌شود رقص و به‌خصوص رقص مردان است. اسلام نه‌تنها با شادی و نشاط مخالف نیست، بلکه انسان‌های عبوس، بی‌تحرک و منزوی را مذمت نموده و همواره بر شادی مشروع، کار و تلاش، رفت و آمد کردن در جامعه به‌ویژه در محیط خانواده با چهره شاد تأکید کرده است؛ اما آیا رقصیدن در زمره این شادی‌های مشروع محسوب می‌شود؟ متن زیر که برگرفته از کتاب «هنر از دیدگاه فقه اسلامی» نگاشته فضل الرحمن فقیهی است، به واکاوی این موضوع از دیدگاه اهل‌سنت می‌پردازد:

اسلام روابط نامشروع بین زن و مرد را حرام نموده و هر عمل و سخنی را که منجر به امور حرامی شود حرام دانسته است. همچنین هر کاری که موجب اشاعۀ فساد باشد را مردود شمرده و با آن مبارزه می‌نماید؛ بنابراین، رقص و کارهای خلاف عفت را مردود می‌شمارد و آن را به‌کلی رد می‌نماید، اگرچه برخی مردم این عمل را هنر یا فن بنامند و صاحب آن را هنرمند بدانند و یا این کار را مظهر تمدن به شمار آورند.

از همین سبب است که خداوند بزرگ قبل از نهی کردن از فعل بد زناکاری، از مسائلی که موجب نزدیک شدن بر آن می‌گردد نهی نموده است؛ آنجا که فرموده است: «وَلَا تَقرَبُواْ ٱلزِّنَى إِنَّهُۥ کَانَ فَاحِشَة وَسَاءَ سَبِيلا» (اسراء 32)؛ زیرا کسی که از ارتکاب مقدمات زنا به دور باشد، از خود زنا هم به دور خواهد بود.

بنابراین، رقصیدن زن، پسر نابالغ در حضور مردان که وسیله‌ای برای تحریک غرایز شهوانی است، حرام است و دین اسلام آن را به‌عنوان پیشه نمی‌پذیرد. شریعت اسلام به‌خاطر مسدود نمودن دروازه‌های فحشا و فساد، نظر نمودن همراه شهوت را به‌سوی زن نامحرم و پسر خوش‌روی نابالغ حرام دانسته است؛ و لذت بردن از آن را زنا برشمرده و از گناهان اعلام داشته است، پیامبر ص ضمن حدیثی فرموده‌اند: «… العَیْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ…». مسلم است که حرکات زن و پسر رقصنده در هنگام رقص باعث تحریک غرایز شهوانی گردیده تماشاکننده را اغوا می‌کند و بر فساد می‌کشاند. در چنین حالی، نظر به‌شدت علت حرمت، خود هم شدیدتر بوده، گناه نظر کننده و تماشاچی هم بیشتر خواهد بود.

همچنان از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) حدیثی به روایت ابی‌هریره منقول است که ایشان زن‌های رقصنده‌ای را که با لباس‌های نازک، وجود خود را برای مردم ظاهر ساخته و نمایش می‌دهند، موی‌های سر خود را به اشکال برانگیزنده و جالبی و درمی‌آورند و با رقصیدن و نمایش حرکات موزون، نظر جوانان را به خود جلب می‌نمایند و وسیلۀ اغوایشان می‌گردند و از این طریق جامعه را به فساد می‌کشانند را به عذاب خداوند وعده دادند و از اهل دوزخ معرفی داشته‌اند؛ چنانچه فرموده‌اند: «صِنْفَانِ مِنْ أَهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا قَوْمٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأَذْنَابِ الْبَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ وَنِسَاءٌ کَاسِيَاتٌ عَارِيَاتٌ مُمِيلاَتٌ مَائِلاَتٌ رُءُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ الْبُخْتِ الْمَائِلَةِ لاَ يَدْخُلْنَ الْجَنَّةَ وَلاَ يَجِدْنَ رِيحَهَا وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ كَذَا وَكَذَا».[1] این حدیث مبارکه را دانشمندان از معجزات نبوت برشمرده‌اند که در جوامع بشری اکنون تحقق و مصداق پیدا کرده است. بر همین اساس است که دانشمندان علوم اخلاق و تهذیب نفس رقصیدن را از مهلکات و گناهان محسوب داشتند، مؤلف طریقۀ محمدیه، رقص را از آفات بدن برشمرده، به نقل از امام ابوالوفاء عقیل، به آیۀ: «وَلَا تَمشِ فِي ٱلأَرضِ مَرَحًا» (إسراء: 37) بر حرمت آن استدلال جسته است، همچنان وی به نقل از کتاب‌های فتاوی مثل، تاتارخانیه، ذخیره، بزازیه و… اجماع و اتفاق امامان مذاهب چهارگانه (ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل) را بر عدم جواز و حرمت رقص بیان داشته است.[2]

اما اگر به رقص به دیدۀ تقدیس نگریسته شده و به‌عنوان عبادت مطرح شود، چنانچه برخی صوفی مآبان چنین ادعاها و خیالاتی دارند، بازهم نمی‌تواند جواز داشته باشد؛ زیرا در کتاب‌های فقه و فتاوی در رابطه به رقصی که از طرف برخی از صوفیه انجام می‌پذیرد چنین ابراز نظر شده که ایشان از راه مستقیم انحراف کرده‌اند، چنانچه در فتاوای عالم‌گیری آمده که از امام حلوانی در رابطه به رقص و موسیقی صوفیه سؤال شد که ایشان با انجام این اعمال مقام و منزلتی را ادعا دارند به جواب گفت که: «افتروا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ».[3] بر علاوۀ آنچه گفتیم، در همین فتاوی آمده است که آنچه را صوفیۀ زمان ما از موسیقی و خواندن و رقص فعل می‌کنند و به فعل مشایخ قبلی استمساک می‌جویند، حرام است و نشستن با این گروه حرام می‌باشد.

اولین کسانی که رقص را اختراع نمودند

اولین کسانی که رقص را اختراع نمودند اصحاب سامری بودند که به‌دور گوساله جمع شدند و با علاقه و عشق به دور آن پای‌کوبی و رقص می‌نمودند. می‌دانیم که این رقص اصحاب سامری، جنبۀ تقدس و تعبد داشته و به‌عنوان عبادت مطرح بوده است؛ زیرا سامری از افراد جامعۀ دورۀ حضرت موسی بود و هنگامی که موسی برای مناجات به کوه طور رفته بود، سامری که زرگری یاد داشت، طلاهای بنی‌اسرائیل را به طریق عاریت جمع نمود و گوساله‌ای ساخت و از خاک جای سم اسب جبرئیل که هنگام عقب‌نشینی از دست سپاه فرعون، بنی‌اسرائیل را همراهی می‌کرد و سامری از آن گرفته بود و حفظ کرده بود، در بینی گوسالۀ ساخته خودش دمید، گوساله به صدا درآمد و سامری برای بنی‌اسرائیل گفت که: این خدای شما است، ایشان هم به دور گوسالۀ مذکور جمع شدند و می‌رقصیدند. [4]

صاحب تفسیر احمدیه، حدیثی را که برخی از متصوفین در قسمت جواز رقص به آن استدلال می‌کنند مبنی بر این‌که آن حضرت با جمعی از یاران خود، هنگامی‌که جبرئیل برایشان داخل شدن فقیران را به جنت مژده داد، با شنیدن شعری از افراد حاضر به رقص پرداختند، ضعیف معرفی نموده و غیرصحیح می‌داند و می‌گوید: اهل حدیث در قسمت صحت آن حدیث سخن زده‌اند و آن را صحیح ندانسته‌اند. بنای استدلال صوفیه به این حدیث از قوت برخوردار نبوده و سخنشان بر دلیل شرعی استوار نیست. [5]

حقیقت این است که رقص را همان صوفی نمایانی می‌ستایند و بدان مصروف می‌گردند که نه از شریعت آگاهی دارند و نه امور طریقت را باخبرند. این‌که رقص در شریعت اسلام و روش صوفیانۀ مشایخ تصوف اصلی ندارد، نه‌تنها در کتب فقه و فتاوی بلکه در کتاب‌های تصوفی نیز به‌وضوح مشاهده می‌گردد؛ در کتاب کشف‌المحجوب که از بزرگ‌ترین کتب تصوفی است آمده است: «بدان که اندر شریعت و طریقت، مر رقص را هیچ اصلی نیست، از آنچه آن لهو بود به‌اتفاق همه عقلاً، چون به جد باشد؛ و چون به هزل بود لغوی، و هیچ‌کس از مشایخ آن را نستوده است و اندر آن غلو نکرده و هر اثر که اهل حشو اندر آن بیاورند، آن باطل بود؛ و چون حرکات وجدی و معاملات اهل تواجر، بدان مانند بوده است، گروهی از اهل هزل بدان تقلید کرده‌اند و اندر آن غالی شده و از آن مذهبی ساخته و من دیدم از عوام، گروهی می‌پنداشتند که مذهب تصوف جز این نیست، آن بر دست گرفتند و گروهی اصل آن را منکر شدند، در جمله پای‌بازی شرعاً و عقلاً زشت باشد از اجهل مردمان و محال باشد که افضل مردمان آن کنند، اما چون خفتی مر دل را پدیدار آید و خفقانی بر سر سلطان شود وقت قوت گیرد، حال اضطراب خود پیدا کند، ترتیب و رسوم برخیزد، این اضطراب که پدیدار آید، نه رقص باشد و نه بازی و نه طبع پروردن که جان‌گداختن بود و سخت درو افتد آن‌کس از طریق صواب که آن را رقص خواند…» [6]

و اما رقص‌هایی که جنبۀ ملی را دارد و در هنگام برگزاری محافل عروسی و نکاح توسط مردان اجرا می‌شود، نه محرک قوای شهوانی می‌گردند و نه به‌عنوان تعبد و تقدس مطرح‌اند، بلکه به‌منظور تفریح و خوش ساختن روح و وجود انجام می‌یابد، می‌توان آن را مباح دانست و به‌منزلۀ بازی‌های تفریحی برشمرد که مباح بوده و جواز دارد.

دین مقدس اسلام با امور و وسایلی که باعث خوشوقتی انسان می‌گردد و خستگی‌های وی را مرفوع می‌سازد تا آن‌گاه که کلام عمل خلاف و موجب فساد را با خود نداشته باشد، مخالفت نکرده و این‌گونه اعمال را مباح می‌داند، به‌ویژه آن‌گاه که این امور آموزنده موضوعات خوبی باشد.

اصحاب بزرگوار پیامبر مزاح می‌نمودند و می‌خندیدند، به بازی‌ها و سرگرمی‌ها مصروف می‌شدند، نفوس خود را شاد ساخته دل‌ها و روان‌های خود را تازگی و راحت می‌بخشیدند، حضرت علی می‌فرماید: روح‌ها هم مثل بدن‌ها خسته می‌شوند، لذا برای شادی و راحتشان لطیفه‌ها و ظرافت‌های حکیمانه را دریابند. [7] به همین‌گونه از ابی‌الدرداء روایت شده که می‌گفت: من نفس خود را به برخی از بازی‌ها و لهو و لعب شاد می‌سازم تا در کارهای خیر به آن کمک کرده باشم. ایراد سخنان شیرین و حکیمانه و تمثیل‌های عمیق و بالطافت و آموزنده جواز دارد و برای شخص مسلمان روا است آن را بگوید و انجام دهد، از پیامبر (ص) روایت شده که پیرزنی نزدشان آمد و گفت: ای رسول خدا! برایم دعا فرمایید که خداوند مرا به بهشت ببرد، آن حضرت (ص) فرمودند: ای مادر فلان! زن پیر به بهشت داخل نمی‌شود، آن زن پیر بر خود لرزید و به گریه افتاد و ترسید که به بهشت نخواهد رفت. چون آن حضرت دیدند که وی گریه می‌نماید، فرمودۀ خود را برایش توضیح دادند و فرمودند: پیرها در حالت پیری به بهشت داخل نمی‌شوند، بلکه جوان می‌گردند و آنگاه به بهشت داخل می‌شوند و بعداً ایشان این آیه را برای وی تلاوت نمودند: «إِنَّا أَنشَأنَاهُنَّ إِنشَاء فَجَعَلنَاهُنَّ أَبکَارًا عُرُبًا أَترَابا» (الواقعة 35-37)

بر اساس همین اخبار و روایات است که فقها و دانشمندان دینی نیز مزاح و سخنان ظریفانه‌ای را که به جهت تفریح و وقت خوشی ایراد می‌شود مباح پنداشته‌اند. در فتاوای عالمگیریه به نقل از ظهیریه آمده است که ایراد سخنان مزاح تا آن‌گاه که ایرادکننده حرف گناهی را به زبان نیاورد یا صرف به جهت خنده درآوردن هم‌نشینان خود ایراد نکرده باشد باکی ندارد. [8] بر مبنای آنچه گفتیم تمثیل‌ها و صحنه‌سازی‌های آموزنده که موجب سرور و شادی مسلمانان گردد، به‌شرط این‌که به‌صورت دائمی درنیاید و شخص را از انجام واجبات دینی باز ندارد، روا و مباح است، اما باید دانست که با این تمثیل‌ها و صحنه‌سازی‌ها نباید شخصیت و ناموس دیگران مورد شوخی و تمسخر قرار گیرد، زیرا این کار گناه بزرگ محسوب می‌شود. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا یَسخَر قَوم مِّن قَومٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیرا مِّنهُم وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیرا مِّنهُنَّ» (حجرات: 11)

علاوه‌برآن باید مقصود افراد اجراکنندۀ صحنه تمثیلی فقط به خنده آوردن افراد حاضر در محضر نباشد، بلکه مقصود اخلاقی هم در آن نهفته باشد و نیز باید از سخنان نادرست و دروغ که باعث رفتن آبروی گویندگان و به خنده آوردن شنوندگان می‌گردد بپرهیزد. پیامبر اسلام دراین‌باره فرمودند: «وَیْلٌ لِلَّذِى یُحَدِّثُ بِالْحَدِيثِ لِیُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ فَیَكْذِبُ وَیْلٌ لَهُ وَیْلٌ لَهُ»[9] و نیز دربارۀ کارهای غیرمطلوب که فایده‌ای را در بر نداشته باشد، با این فرمایش ما را بر حذر می‌دارند: «مِنْ حُسْنِ إسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا یَعْنِيهِ»[10]

[1] «دو گروه از اهل دوزخ‌اند که من ایشان را (تا حال) ندیده‌ام، یکی گروهی‌اند که قمچین های دارند مانند دم گاو و مردم را بدان قمچین‌ها می‌زنند و دیگر زن‌های (به ظاهر) پوشیده (ولی در حقیقت) برهنه‌اند، میل دهنده (مردم) و میل کننده (به سوی مردم) اند، سرهای‌شان مثل کوهان شتر است، به جنت داخل نمی‌شوند و بوی آن را درنیابند درحالی‌که بوی آن را مسافت زیاد به مشام می‌رسد» صحیح مسلم، ج 2، ص 205.

[2] طریقۀ محمدیه، شیخ امام محمد رومی برکلی افندی (پاکستان، لاهور: مطبعة محمدیه 1312)، ص 265 و 266.

[3] فتاوای عالمگیری، ج 5، ص 235.

[4] تفسیر خازن، ج 4، ص 235

[5] تفسیرات احمدیه، شیخ احمد (مشهور به ملاجیون جونفوری) رحیمه، دیوبند بدون تاریخ، ص 401.

[6] کشف المحجوب، ابوالحسن علی بن عثمان جلابی هُجویری غزنوی (پاکستان، اسلام‌آباد؛ انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران – پاکستان 1374 هـ ش) ص 598.

[7] الحلال والحرام، ص 420.

[8] فتاوای عالمگیری، مولانا نظام و جماعتی از علمای هند، (پشاور، پاکستان، نورانی) بدون تاریخ، ج 2، ص 55.

[9] «وای باد برای آن کسی که سخنی را بر زبان می‌آورد تا دیگران را بدان بخنداند پس دروغ می‌گوید، وای باد او را، وای باد او را» ترمذی، ج 2، ص 55.

[10] «ترک نمودن امور غیر مطلوب از نشانه‌های خوبی مسلمانی شخص است» همان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 7 =