واکاوی حکم فقهی رقص

سعید قلوزی

لید: برخی از فقها رقص را از مصادیق لهو دانسته و از باب لهو بودن، قائل به حرمت آن شده‌اند و برخی نیز رقص را از باب مقارنت با امور حرام یا برانگیختن شهوت، حرام می‌دانند و برخی دیگر نیز حرمت رقص را ذاتی و فی‌نفسه می‌دانند. باتوجه‌به ابهام‌هایی که در مسئله «رقص» وجود دارد، برای به‌دست‌آوردن جمع‌بندی کامل درباره مفهوم و معنای «رقص» و حکم آن، دیدگاه و ادله فقها در این مسئله را بررسی می‌کنیم.

چکیده

از مجموعه احکام و آموزه‌های اسلام به دست می‌آید که برخی از محرّمات، به‌عنوان اینکه مقدمه و زمینه‌ساز سایر گناهان هستند و انسان را در ورطه فساد و تباهی می‌کشانند، اهمیّت ویژه‌ای دارند. مثلاً غناء و آوازه‌خوانی مطرب، علاوه بر اینکه فی‌نفسه و به‌خودی‌خود، حرام است، چون مقدمه گناهانی نظیر ارتکاب لهوولعب، تحریک شهوت، اختلاط مردان با زنان، غافل شدن انسان از یاد خدا و… می‌شود، اهمیّت بیشتری دارد. همچنین است رقص و رقاصی که طبق نظر برخی از فقها علاوه بر اینکه فی‌نفسه حرام است، زمینه‌ساز سایر گناهان مثل تهییج شهوت، ارتکاب ملاهی، شراب‌خواری، ترویج لودگی و ولنگاری و… نیز می‌شود.

امروزه با تغییر سبک زندگی و رسومات اصیل گذشته، متأسفانه در مراسم عروسی، شادی و دورهمی‌ها شاهد رقص و رقاصی به‌عنوان یک عمل مرسوم و معمول هستیم؛ غافل از اینکه رقص، منشأ و مقدمه سایر گناهان همچون لهوولعب، آوازه‌خوانی و شنیدن آهنگ‌های مطرب و مبتذل، فراموشی یاد خدا، نگاه شهوت‌آلود، برانگیختن غریزه و شهوت جنسی، برخورد و تماس جسمی با نامحرم و در نهایت ازبین‌رفتن حیا و ارتباط نامشروع و حرام می‌شود.

پیامدهای منفی رقص و ابهام‌هایی که درباره آن وجود دارد ما را بر آن داشت تا این عمل قبیح را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم؛ ازاین‌رو با جست‌وجو در کتب لغت، آثار قدما و متأخرین و مطالعه و دسته‌بندی آن‌ها، ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی رقص بررسی شد. در ادامه حکم رقص از جهت حرمت نفسی و ذاتی یا حرمت عرضی و… مطرح شد و در پایان، علت حکم و دیدگاه فقها در این مسئله نقد و بررسی شد.

واژگان کلیدی: رقص، رقاصی، زفن، لعب

 

مقدمه

خداوند، انسان را موجودی هدفمند آفرید و به او امر نمود که با استعانت و یاری از پروردگارش و قدم گذاشتن در راه حقّ، به عبادت و بندگی که هدف اصلی از خلقت انسان است، بپردازد تا به کمال و سعادتمندی و مقام خلافت الهی برسد. خدای مهربان برای رسیدن بشر به این هدف مهم از هیچ کمکی دریغ نورزید و با کمال کرامت و لطف، تمام وسایل و ابزار مورد نیاز انسان را فراهم کرد؛ فطرتی عنایت کرد که خداخواه است، عقلی که چراغ راه او باشد و پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. گاهی در همین زندگی هدف‌مدار، میل آدمی به‌خاطر ضعف و عدم رشد معنوی، به‌آسانی تغییر جهت می‌دهد و با اعمال و حرکات ناشایست و بیهوده، مجال انحراف از هدف اصلی و کشیده شدن به بیراهه را فراهم می‌کند.

ازجمله این اعمال، «رقص» است. «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که از شدت خوشحالی بر اساس لعب، به اعضای بدن می‌دهند و معمولاً همراه با غناء و موسیقی مطرب انجام می‌شود. «رقص» پیشینه تاریخی دارد و از دیرباز یکی از راه‌های ابراز و تخلیه احساسات فردی و اجتماعی در شادی‌های فراوان بوده است. هرچند کلمه «رقص» به‌صراحت در آیات قرآن و روایات شیعه وجود ندارد و در زمان حیات پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله بحث رقص در جامعه اسلامی مطرح نبود، اما با گذشت زمان و پس از گسترش جامعه اسلامی و رواج انحرافات، به‌تدریج رقص و رقاصی در اسلام و میان مسلمین نیز شایع شد. در دنیای امروز نیز با ورود مدرنیته و گسترش روزافزون شبکه‌های مجازی و تکنولوژی، شاهد دگرگونی بیشتر در آداب‌ورسوم، تغییر سبک زندگی و فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل اسلامی در جشن‌ها و شادی‌ها هستیم تا آنجا که در بیشتر عروسی‌ها، رقص و رقاصی به‌شدت رواج پیدا کرده است که آثار و پیامدهای منفی و زننده‌ای به دنبال دارد.

برخی از فقها رقص را از مصادیق لهو دانسته و از باب لهو بودن، قائل به حرمت آن شده‌اند و برخی نیز رقص را از باب مقارنت با امور حرام یا برانگیختن شهوت، حرام می‌دانند و برخی دیگر نیز حرمت رقص را ذاتی و فی‌نفسه می‌دانند. باتوجه‌به ابهام‌هایی که در مسئله «رقص» وجود دارد، برای به‌دست‌آوردن جمع‌بندی کامل درباره مفهوم و معنای «رقص» و حکم آن، دیدگاه و ادله فقها در این مسئله را بررسی می‌کنیم.

مفهوم‌شناسی

«رقص» مصدر «رَقَصَ یَرقُصُ رَقْصاً» دلالت بر جست‌وخیز و پرش، جوش‌وخروش و شور و هیجان دارد. گفته می‌شود: «رَقَّصَتِ المرأةُ ولدها ترقيصاً و أَرقصته‏: أي نزته» یعنی مادر کودکش را رقصانید. مقوّم معنا و حقیقت رقص، «لهوولعب» است و اگر حرکاتی که به اندام می‌دهند بر اساس «لهوولعب» نباشد، رقص محسوب نمی‌شود لذا گفته اند: «لا يُقَال يَرْقُصُ‏ إِلّا لِلَّاعِب‏» یعنی اگر لاعب و در حال لعب نباشد، رقص صدق نمی‌کند؛ بنابراین «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که بر اساس لهوولعب، به اعضای بدن می‌دهند. کلمه «رقص» به‌صراحت در آیات قرآن و روایات شیعه وجود ندارد و فقهای شیعه در کتب خود کمتر به بررسی مسئله «رقص» و مسائل مرتبط با آن پرداخته اند. در کتب قدما مسئله «رقص» و احکام و مسائل مرتبط با آن مستقلاً بیان نشده و اصلاً متعرّض آن نشده اند بلکه در ضمن موضوعات دیگر، اسم رقص ذکر شده است. در رساله عملیه فقهای متأخر مسئله «رقص» و حکم آن مطرح شده و به سؤالات پیرامون آن پاسخ داده اند، لکن برای اثبات حرمت آن استدلالی دیده نمی‌شود و گویا حرمت آن را واضح و از بدیهیاتی دانسته اند که نیاز به تبیین و استدلال ندارد. از مجموع سخنان قدما و متأخرین، به طور کلی سه دیدگاه در مورد حکم فقهی «رقص» برداشت می‌شود:

دیدگاه اول: حرمت به‌خاطر لهو بودن

ابن ادریس رحمه‌الله در شمارش مکاسب حرام، «رقص» را جزو آلات لهو که کاسبی با آنها همیشه ممنوع و حرام است، معرفی می‌کند و می‌گوید: «مکاسب بر سه قسم است: 1 ـ کسب‌هایی که همیشه حرام و ممنوع است 2 ـ کسب‌های مکروه 3 ـ کسب‌هایی که همیشه مباح هستند؛ اما کسب‌هایی که همیشه حرام و ممنوع است عبارت‌اند از: هر آنچه که از محرّمات از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حرام باشد و همه آلات و ادوات لهو مثل طبل، دف، نی و … رقص». کلام ایشان رحمه‌الله ظهور در حرمت رقص از باب لهوی بودن دارد زیرا رقص را از آلات لهو دانسته است. علامه حلّی رحمه‌الله نیز رقص را از جمله آلات و ادوات لهو دانسته که قائل به حرمت آن است لذا می‌گوید: «همه آلات لهوولعب از دف و طبل و نی و سازهای بادی و رقص و … حرام است». ایشان رحمه‌الله در مقام طعن و سرزنش مخالفین که نسبت‌های ناروایی به پیامبر صلی‌الله علیه وآله می‌دادند می‌گوید: «و رووا عنه: انّه لما قدم المدینة غنّت له نساؤها فرقص و أیّ نقص أعظم من ذلک، مع انّه ذمّ علی هذا الفعل فی کتابه العزیز فقال: (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُکاءً وَ تَصْدِيَةً)».

در کلام دیگری از علامه حلّی رحمه‌الله سؤال شده که آیا عملی که برخی انسان‌ها هنگام ورود به مشاهد شریفه انجام می‌دهند و چهره و صورت خود را بر زمین می‌گذارند، حرام است یا نه؟ زیرا این عمل شبیه سجده کردن است درحالی‌که سجده مختصّ به خداست و صوفیّه از این عمل و اعمالی شبیه به آن نهی می‌کنند. انجام این عمل در مشاهد مشرّفه چه حکمی دارد؟ ایشان رحمه‌الله در پاسخ می‌گوید: اگر قصد انجام‌دهنده این عمل، سجده برای غیر خدا باشد، قطعاً حرام است و مرتکب معصیت شده است اما اگر قصد او سجده برای خدا و به شکرانه رسیدن و توفیق زیارت آن بقعه مبارکه باشد، اشکالی ندارد و نهی کردن صوفیه از این عمل (سجده شکر در مشاهد شریفه)، ارزش و اعتباری ندارد زیرا این عمل از اعمالی که آنها انجام می‌دهند یعنی رقص و کف زدن که خداوند در قرآن از آن نهی کرده بهتر است.

نقد: هرچند که علامه حلّی رحمه‌الله قائل به حرمت رقص و مذمّت آن در قرآن است اما استدلال ایشان رحمه‌الله به آیه (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُکاءً وَ تَصْدِيَةً) به‌عنوان دلیل بر حرمت رقص، درست نیست زیرا «مکاء» به معنای سوت کشیدن و «تصدیة» به معنای کف زن (دست‌زدن) است؛ پس در این آیه اصلاً اسمی از رقص نیامده و ارتباطی به مسئله رقص ندارد بلکه در مقام توبیخ و سرزنش مشرکین است که نماز آنان نزد خانه خدا، چيزى جز سوت کشيدن و کف زدن نبود؛ مگر اینکه گفته شود که استدلال ایشان رحمه‌الله به لهو بودن سوت کشیدن و دست‌زدن بوده است، یعنی همان‌طور که سوت کشیدن و دست‌زدن در مقابل کعبه، لهو و مذموم است، رقص نیز به طریق أولی مذموم و حرام است.

در پاسخ می‌گوییم اولاً: ما دلیلی نداریم که «کلُ لهوٍ حرامٌ». ثانیاً: واژه «صلاة» یا به معنای لغوی آن یعنی دعا است و یا به معنای عبادت خاصّ؛ که درهرصورت، دست‌زدن و سوت کشیدن در مسجدالحرام در صورتی حرام است که این اعمال به‌عنوان دعا یا عبادت باشد نه مطلق سوت و دست‌زدن. ثالثاً: چه‌بسا از این آیه اصلاً استفاده حرمت نیز نشود زیرا در صدد بیان توبیخ مشرکین و سرزنش آنان به‌خاطر اعمال زشت و ناشایستی است که مرتکب شده‌اند و این توبیخ، دلالت بر حرمت ندارد.

شهید اول رحمه‌الله نیز رقص را از مصادیق لهو دانسته و به‌خاطر لهوی بودن، قائل به حرمت آن شده است لذا در بیان اقسام کسب‌های حرام می‌گوید: «قسم دوم از مکاسب حرام، کسب‌هایی است که باتوجه‌به غایت آنها حرام است مانند عود (نوعی آلت موسیقی) و آلات لهو که از جمله آن: دف و نی و رقص و دست‌زدن و… است».

محقّق نجفی رحمه‌الله نیز مجلس رقص را از جمله مجالس لهو و لعبی دانسته که نشستن در آن مجلس حرام است. ایشان رحمه‌الله می‌گوید: نشستن و حضور در مجالس منکر مادامی که به‌خاطر ردّ و یا از باب ضرورت نبوده بلکه برای تفریح و مانند آن باشد ـ یعنی هر کاری که به سبب آن داخل در اسم لهوولعب کنندگان بشود ـ حرام است؛ مخصوصاً حضور در مجالس طبل و رقص و نظیر آنها از افعالی که اهل شرع و عرف قائل به تبعیّت حاضرین این مجالس در گناه انجام‌دهندگان آن هستند و در حقیقت حاضرین را از انجام‌دهندگان این امور می‌دانند. ایشان رحمه‌الله قائل‌اند که اگر مردم حضور در امثال این مجالس را ترک کنند، بدیهی است که لهوولعب کنندگان (انجام‌دهندگان لهوولعب) این امور را برای خودشان انجام نخواهند داد (آن‌ها لهوولعب را در حضور و برای دیگران انجام می‌دهند و وقتی کسی نباشد، این امور را برای خودشان انجام نخواهند داد).

شیخ انصاری رحمه‌الله نیز رقص را از مصادیق لهو دانسته و به‌خاطر لهوی بودن، قائل به حرمت آن شده است. ایشان رحمه‌الله در بحث معنای لهو می‌گوید: «اگر لهو را حرکتی بدانیم که از شدت خوشحالی نشئت گرفته باشد، قول قوی‌تر حرمت آن است و کارهایی مانند رقص، دست‌زدن، زدن بر طشت به‌جای دف و هر آنچه فایده آلات لهو را برساند، داخل در لهو است»

مرحوم عاملی نیز اجتناب از رقص را لازم می‌داند زیرا رقص را مصداقی از امور لهو دانسته و قائل به حرمت آن شده است و می‌گوید: «أمّا الرقص… فالحزم اجتنابه بل لعلّه یحرم فعله، لأنّه من اللهو…».

نقد دیدگاه اول (حرمت رقص به‌خاطر لهوی بودن)

اگر رقص را از مصادیق لهو بدانیم و به‌خاطر لهوی بودن آن قائل به حرمت بشویم، این سؤال مطرح می‌شود که آیا هر لهوی حرام است یا فقط برخی از مصادیق آن حرام است؟ قطعاً هر لهوی حرام نیست زیرا ما هیچ دلیلی نداریم که «کلُ لهوٍ حرامٌ» همان‌طور که این مطلب از سخنان شیخ انصاری ره؟ نیز برداشت می‌شود. امام خمینی رحمه‌الله نیز مطلق لهو را حرام نمی‌داند و پس از نقل ادله حرمت لهو از آیات و روایات می‌گوید: «فتحصّل من جمیع ذلک عدم قیام دلیل علی حرمة مطلق اللهو»، بر حرمت مطلق لهو، دلیلی وجود ندارد؛ بنابراین برای اثبات حرمت رقص، باید به دنبال دلیل خاص باشیم؛ لذا ادعای لهو بودن رقص، تنها مؤیّد بر حرمت آن است نه دلیل.

دیدگاه دوم: حرمت در صورت مقارنه با حرام

رقص زمانی حرام است که همراه با کار حرام است یا موجب برانگیختن شهوت شود. برخی از فقها حرمت لهو را منوط به همراهی با سایر محرّمات یا تهییج شهوت کرده‌اند. محقّق خوئی رحمه‌الله در پاسخ به این سؤال که آیا رقص و دست‌زدن مرد و زن در مناسباتی همچون عروسی جایز است یا نه می‌گوید: «لا بأس بها فی نفس‌ها ما لم یتضمن محرّماً کانضمام الرجال بالنساء ونحوه». فی‌نفسه درصورتی‌که شامل امر حرامی مثل پیوستن مردان به زنان و مانند آن نشود، اشکالی ندارد. در کتاب صراط النجاة نیز در پاسخ به این استفتاء که آیا رقص به‌عنوان رقص و فی‌نفسه حرام است یا به‌عنوان لهو؟ آمده است: رقص فی‌نفسه و بدون اینکه مستلزم امور حرامی مثل برانگیختن شهوت نباشد، حرام نیست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه‌الله می‌گوید: اگر رقص زن برای زن یا رقص مرد برای مرد به‌گونه‌ای باشد که موجب تحریک شهوت شود یا مستلزم فعل حرام یا ترتّب مفسده‌ای باشد، حرام است. در رقص زن برای شوهر یا رقص شوهر برای زن نیز درصورتی‌که همراه با ارتکاب عمل حرامی نباشد، اشکال ندارد. لازمه قبول این دیدگاه این است که بگوییم ماهیت و طبیعت رقص حرمتی ندارد و اصل اولی در آن، حلیت است و دلیلی بر حرمت رقص وجود ندارد بلکه امور فاسد و گناه‌آلود است که آن را به حرمت می‌کشاند.

دیدگاه سوم: حرمت ذاتی و نفسی

برخی از فقها «رقص» را مطلقاً حرام دانسته و حرمت آن را مشروط و منوط به چیزی نکرده‌اند؛ لذا از سخنان آنان حرمت نفسی و ذاتی رقص استفاده می‌شود. فقهایی که قائل به حرمت نفسی رقص هستند، فقط یک مورد یعنی رقص زن برای همسرش را استثناء کرده‌اند. ممکن است گفته شود که دلیلی برای تفصیل قائل شدن بین رقص زن برای شوهرش با رقص او در مقابل دیگران مخصوصاً محارم او مثل برادر و… وجود ندارد و از طرفی صِرف زوجیّت نیز موجب حلیّت محرمات نمی‌شود بلکه فقط تمتّعات حلال جایز است نه هر نوع تمتّع. در پاسخ می‌گوییم شاید علت جواز رقص زن برای شوهرش، سخن پیامبر صلی‌الله علیه وآله باشد که امور لهو را در چند مورد از جمله لهو زن برای همسر خود تجویز کرده است چنان‌که حضرت صلی‌الله علیه وآله فرمود: «کُلُ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ فِی تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ». هرگونه لهو از مؤمن نابجا است، مگر در سه چیز: در تربیت کردن اسب و مسابقات تیراندازی و شوخی‌کردن با همسر که اینها درست و بجا است. آیت‌الله گلپایگانی رحمه‌الله می‌گوید: «لایجوز الرقص مطلقاً إلا رقص الزوجة لزوجها فقط». رقص مطلقاً جایز نیست، مگر رقص زن برای شوهرش.

آیت‌الله سیستانی حفظه‌الله نیز «رقص» را مطلقاً حرام می‌داند و فقط قائل به جواز رقص زن در مقابل همسرش است. ایشان حفظه‌الله به جز رقص زن در مقابل همسرش، همه اقسام رقص را که عبارت‌اند از: 1 ـ رقص زن در مقابل سایر مردان 2 ـ رقص زن در مقابل زنان 3 ـ رقص مرد در مقابل مردان 4 ـ رقص مرد در مقابل سایر زنان، حرام می‌داند. آیت‌الله مکارم شیرازی حفظه‌الله نیز فقط رقص زن برای همسر خود را جایز و سایر رقص‌ها را حرام می‌داند و می‌گوید: رقص منشأ فساد است و اشکال دارد خواه رقص زن برای زن یا مرد برای مرد و یا زنان برای مردان باشد ولی رقص زن برای همسرش اشکالی ندارد.

آیت‌الله نوری همدانی حفظه‌الله در پاسخ به این سؤال که رقص مرد برای مرد و رقص زن برای زن و رقص زن برای محارم خود از قبیل برادر و… چه حکمی دارد می‌گوید: اشکال دارد مگر رقص زن برای شوهرش. ظاهراً فقهایی که قائل به حرمت ذاتی رقص هستند، به ظهور و صراحت روایتی که از امام صادق علیه‌السلام نقل شده استناد کرده‌اند و حکم و فتوا به حرمت ذات رقص داده‌اند.

روایت

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيم عَنْ أَبِيه عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّکُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه وآله أَنْهَاکُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکَبَرَاتِ». سکونی از امام صادق علیه‌السلام روایت می‏کند که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله فرمود: شما را از رقص و نی و تنبک‏ها و طبل‌ها نهی می‌کنم.  لغت‌دانان واژه «زفن» را به معنای رقص می‌دانند لذا در تعریف آن گفته‌اند: «الزَّفْنُ: الرَّقْص». قابل ذکر است که همین روایت با تغییراتی جزئی در برخی عبارات، در کتاب «دعائم‌الإسلام» نیز نقل شده است. برخی از علما رحمه‌الله این روایت را ضعیف می‌دانند؛ زیرا در سلسله سند آن «نوفلی و سکونی» هستند که توثیق نشده است. ابن‌قولویه رحمه‌الله در مقدمه کتاب «کامل‌الزیارات» که یکی از توثیقات عامه است، تصریح می‌کند که روایات کتاب او از ناحیه ثقات از اصحاب نقل شده است؛ لذا هرچند که «نوفلی و سکونی» توثیق خاصّ نشده اند، اما از آنجا که در اسانید کتاب «کامل الزیارات» آمده‌اند، توثیق عام شده‌اند. از طرفی شیخ طوسی رحمه‌الله می‌گوید: اصحاب ما، به روایات سکونی عمل کرده‌اند.

بنابراین فقهایی که حرمت رقص را فی‌نفسه و ذاتی نمی‌دانند، یا سند روایت را ضعیف دانسته‌اند و اصلاً به روایت استدلال نکرده‌اند و یا قائل‌اند که در این روایت، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله در مقام بیان جزئیّات و خصوصیّات حکم نیست بلکه در مقام بیان یک امر عام و کلّی است؛ لذا به اطلاق آن فتوا نداده‌اند و آن را ناظر به حکم ذاتی رقص نمی‌دانند. به نظر ما روایت مذکور از جهت سند، قابل اعتماد و از جهت دلالت نیز تامّ است زیرا اولاً: «نهی» چه به صورت هیئت باشد و چه به صورت مادّه، دلالت بر زجر، منع و حرمت دارد. ثانیاً: واژه «زفن» که به معنای رقص است، به صورت مطلق بیان شده و حرمت آن مقیّد به نوع خاصی از رقص نشده است؛ لذا دلالت بر حرمت نفسی و ذاتی رقص دارد. ثالثاً: اصل این است که متکلّم وقتی سخن می‌گوید در مقام بیان مرادش است «أصالة کون المتکلم فی مقام بیان تمام مراده»؛ یعنی اصل این است که متکلم کلامش را به صورتی القاء می‌کند که مخاطبین اطلاق را بفهمند نه اجمال و … .

نتیجه‌گیری

از دیدگاه دین اسلام، هر مسلمانی باید متانت و وقار خود را همیشه و مخصوصاً در مجالس و مجامع حفظ کند و از انجام اعمال و حرکات جلف و سخیف که منافی شأن و منزلت اوست و عظمت و متانت او را خدشه‌دار می‌کند، اجتناب کند. یکی از این اعمال جلف و سبک، رقص است. «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که بر اساس لعب، برای تخلیه احساسات فردی و اجتماعی در شادی‌های فراوان به اعضای بدن می‌دهند و اگر به‌قصد لهوولعب نباشد، بلکه به هدف دیگری باشد، مانند حرکاتی که برخی ورزشکاران انجام می‌دهند، عنوان رقص صدق نمی‌کند. در کتب قدما بحث «رقص» و احکام و مسائل مرتبط با آن مستقلاً بیان نشده بلکه در ضمن موضوعات دیگر، اسم و حکم رقص ذکر شده است و گویا حرمت آن را واضح و از بدیهیاتی دانسته‌اند که نیاز به تبیین و استدلال ندارد. در رساله عملیه فقهای متأخر نیز هر چند که مسئله «رقص» و حکم آن مطرح شده و به سؤالات پیرامون آن پاسخ داده‌اند، لکن برای اثبات حرمت آن استدلالی دیده نمی‌شود. برای به‌دست‌آوردن یک جمع‌بندی کامل در مورد رقص و احکام مربوط به آن، به بررسی اقوال و ادله فقها در این مسئله پرداختیم و در مجموع باتوجه‌به روایتی که در این موضوع وجود دارد به این نتیجه رسیدیم که حرمت رقص، نفسی است و منوط و مشروط به مقارنت و همراهی با سایر گناهان نیست.

منبع: سایت مؤسسه دارالثقلین امام عصر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + 11 =