مدرسه فقه هنر

چهارمین کرسی علمی ترویجی

روایت های تاریخی و چگونگی تصویرگری معصومین علیهم السلام:

چهارمین کرسی علمی ترویجی به همت «مدرسه فقه و هنر» و همکاری پژوهشگاه فقه معاصر با موضوع «روایت های تاریخی و چگونگی تصویرگری معصومین علیهم السلام» برگزار گردید.
در این نشست، دکتر حمید تلخابی استاد یار موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی، به عنوان ارائه کننده و حجت السلام سید حمید میرخندان (استاد دانشکده صدا و سیما) و دکتر محسن ربانی (کارگردان و مستندساز) به عنوان ناقدین حضور داشتند.

بیانات دکتر تلخابی:
من نه تخصص و نه بنای این را دارم که این مساله را از منظر فقه بررسی کنم. اما به طور کلی اشاره کنم که فقها درباره تصویرگری به صورت مطلق، سه دیدگاه کلی دارند. آقای صالح طباطبایی مقاله «نقدی بر آثار هنرپژوهان غربی درباره تصویر گری در اسلام» را در اینباره نوشته اند و این بحث را به طور تفصیل ارائه کرده اند.
اما سه دیدگاهی که اشاره کردم از این قرار است: الف) تحریم تصویرگری به طور مطلق. این فتوا، فتوای شاذی است. ب) منع تصویرگری جانداران. و البته بسیاری هم قائل به کراهت شده اند. ج) جواز مطلق که فرقی بین انسان و غیر انسان نیست.
آقای طباطبایی با بررسی مساله مذکور، به این نتیجه می رسند که فقهای قائل به حرمت، با حکم اولی، این فتوا را صادر نکرده اند بلکه به جهت منع ترویج بت پرستی چینن فتوا داده اند.
به تبع این جواز تصویرگری، اصل بر جواز تصویرگری معصوم است. مشروط بر اینکه جایگاه و قدسی بودن ایشان مراعات شود.
حال سوال این است که با توجه به این جواز، چگونه معصوم به تصویر کشیده شود تا جنبه های قدسی ایشان حفظ شود. در مقاله به دو شیوه اشاره کرده ایم:
یکی وفاداری به ظاهر تاریخ و روایات تاریخی است. بدین معنی که زندگی معصوم را مستقیم روایت کنیم. در اینجا می توانیم از ظرفیت های ژانر رومَنس در تصویرگری استفاده کنیم. رومنس را شخصی به نام «نورتروپ فرای» مطرح کرد. و به مسائلی که با عالم بالا ارتباط دارد مربوط می شود. شخصیتی که اینگونه نمایش داده میشود، حالت شمائل گونه و قهرمانی و به نوعی شکل غیررئالیستی پیدا می کند که در اینصورت آفاتی که تصویرگری رئالیستی دارد را نخواهد داشت.
اساسا وقتی فیلمی از یک معصوم ساخته می شود، نباید محدود شود به اینکه ایشان در چه تاریخی متولد شدند و چه کردند و چه شد. باید از ساخت فیلم به صورت رئالیستی صرف دست برداشت. در این فیلمها، مخاطب باید حس کند که این شخص که در نقش معصوم بازی می کند، همان با شرافت ترین مخلوق است، همو که چنین کمالات و چنان کراماتی دارد و… .
و دیگری وفاداری به باطن تاریخ است. یعنی روایت غیرمستقیم و حاشیه ای از زندگی معصوم داشته باشیم. در اینجا هم می توان با تغیر زاویه دید از شخصیت معصومین روایت گری کرد. سازندگان فیلم، وقتی هزینه های هنگفت ساخت و روایتگری مستقیم را می بینند، به شیوه روایتگری به صورت غیر مستقیم تن می دهند. یعنی از روش دوم، به عنوان راه گریزی از روش نخست، یاد می شود. در حالی که باید به صورت یک شگرد شناخته شود.
در اینجا مراد از زاویه دید، زاویه دید نویسنده یا پی یو وی نیست (این دو نوع زاویه دید را استاد صفایی حائری در کتاب ذهنیت و زاویه دید مطرح کرده اند). آنچه مراد است عبارت است از زوایه دید شخصیتی که آن داستان را روایت می کند. مثلا قصه حضرت نوح علیه السلام را می توان به صورت متعارف و روایت مستقیم ساخت که ایشان چنین کرد و چنین شد و قومش چه کردند و… . یا اینکه می توان داستان را از زاویه دید کنعان فرزند ایشان روایت کرد. که مردم زمانه او را مسخره می کردند و او هم برای رهایی از این آزارها، از پدر تقاضا می کند که کشتی نسازد و… . و همچنین می توان داستان را به صورت خیالی روایت کرد. به این صورت که حیوانی را محور داستان قرار دهیم و قضایا را بدون اینکه خدشه ای هم به صحت آنها وارد شود، روایت کنیم: حیوانی که در آن زمانه زندگی می کند و در حال تماشای رخدادهاست. لانه او نزدیک محل ساخت کشتی است. و در آخر حضرت نوح علیه السلام او را به عنوان اولین حیوان برای سوار شدن بر کشتی انتخاب می کند یا نمی کند و… .
قابلیت ها و امتیازات تغییر زاویه دید:
من به صورت استقرائی قابلیت هایی که در تغییر زاویه دید وجود دارد را بیان می کنم:
وقتی زاویه دید از شخصیت اصلی به فرعی یا به شخصیت تخیلی، باعث می شود که آن دسته از رویدادهای تاریخی که جنبه دراماتیک قوی ندارند هم روایت پذیر شوند و جنبه های جالب تری پیدا کنند.
باعث میشود که یک رویداد تاریخی را بتوان از پنجره های گوناگونی بررسی کرد.
تغییر زاویه دید، باعث ایجاد خلاقیت در روایت رویدادها می شود. خلاقیت از رابطه میان واقعیت و قوه خیال درست می شود. ما قصد تحریف رویدادهای تاریخی نداریم، بلکه می تواند رویداد را زنده تر کند. برای مثال هیچ کس نگفته که روایت «روز واقعه» تحریف عاشورا است. و از آن طرف گاهی در روایت مستقیم، شائبه تحریف وجود داشته است. مانند آن صحنه ای که از فیلم مختارنامه در مورد حضور حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حذف و سانسور شده بود.
تغییر زاویه دید میتواند محملی برای رازورزی شود. و ابعاد شخصیت معصومین بهتر دیده شود. مانند لیله المبیت که اگر روایت را از زاویه یکی از افراد جنایتکار در آن صحنه بیان کنیم، شاید بهتر بتوان شخصیت امیرمومنان علیه السلام را به تصویر کشید.
با این تغییر، باور پذیری ایجاد میشود. زیرا کنش گری شخصیت معصوم بهتر دیده می شود. و ما دیگر به حضور فیزیکی بهای بیش از حد نمی دهیم. مثلا وقتی شخصیت معصوم غایب هستند، بهتر می توان حضورش را درک کرد. مانند «روز واقعه» که امام حسین علیه السلام حضور فیزیکی ندارند ولی ظهورشان بهتر درک می شود.
باعث جذابیت و ارتباط بهتر با مخاطب می شود.
آنچه بیان شد، مخصوص تصویرگری معصوم نیست. می توان هر رویدادی را چنین روایت کرد. مانند سریالهای «معمای شاه» و «شهرزاد».
و البته تاکید می کنم که روایت غیر مستقیم، به عنوان راه گریز نیست. یعنی نمی خواهم میان روایت مستقیم و غیر مستقیم، دو قطبی ایجاد کنم که یا این و یا آن. بلکه به عنوان یک ظرفیت جدید مطرح میشود.
الزامات تغییر زاویه دید در تصویرگری معصومین
لازم است که شخصیت معصوم، محوریت داشته باشد.
زاویه دید نباید تحمیلی باشد، یعنی باید از دل قصه متولد شود. این فرد واقعی یا تخیلی که پیوند پیدا میکند با زندگی معصوم و محور قرار میگیرد، لازم است کنش گری های او، ذیل کنش گری های معصوم باشد.
در اینجا بیانات ارائه کننده به پایان رسید و دبیر جلسه به جمع بندی بیانات پرداخت. آنگاه زمان را در اختیار ناقد نخست قرار داد.
بیانات ناقد نخست (سید حمید میرخندان)
نکته اول) پیرامون بحث فقهی که ایشان در آغاز مقاله آورده اند، لازم است که فتاوای فقها هم آورده شود. و به درستی هم بیان کرده اند که حکم اولی در تصویرگری، جواز است. حدودا 25 سال قبل که در حوزه تهران همایشی پیرامون سینما و هنر برگزار میشد، پیرامون همین مساله کلیپ های تصویری از مراجع پخش شد که ایشان به حکم اولی قائل به جواز بودند. و حکم ثانویه این است اگر باعث وهن شود، جایز نیست. یعنی فقها نفرموده اند که باعث وهن میشد، بلکه به صورت مشروط بیان کرده اند.
نکته دوم) آقای تلخابی، بیشتر بر روی روایت و به تعبیری متنِ بحث تمرکز کرده اند؛ در حالی که موضوع را باید هم از حیث متن بررسی کرد و هم از حیث اجرا. یعنی برخی چالش ها مربوط به روایت و متن فیلمنامه است. و برخی هم مربوط به حوزه اجرا. به همین خاطر لازم است که این چالشها دسته بندی شده، و سپس مشخص شود که راهکارهای آقای تلخابی به کدامیک مربوط می شود.
انواع چالشها در بحث تصویرگری معصوم
الف) چالش های مربوط به حوزه روایت و متن
در حوزه روایت و متن، ما با سه چالش روبه رو هستیم:
واقعیت تاریخی و تخیل دراماتیک: برای ساخت فیلم تاریخی، چقدر مجاز به تخیل هستیم؟ برخی می گویند چون دست ما بسته است، و مجاز نمی دانند که کارهای تخیلی کنیم، لذا فیلم ها از کیفیت کمتری برخوردارند. مانند فیلم امام حسن علیه السلام (تنهاترین سردار) ساخته آقای فخیم زاده. از این رو برخی گفته اند نمی توان فیلم تاریخ معصومین را ساخت. زیرا مجاز به تخیل پردازی نیستیم، و فیلم بدون تخیل، فیلم و درام نیست.
آقای تلخابی گویا اصل جواز تخیل را مفروض گرفته اند. به همین خاطر تمثیلی که برای داستان حضرت نوح علیه السلام آوردند ناظر به تخیل یک حیوان بود که شخصیت محوری قرار می گرفت. همچنین ممکن است که شخصیت، خیالی نباشد ولی بخشی از رویدادها، تخیلی باشد.
به هرحال اینها نکاتی است قابل بحث.
هنرمندان نکته ای را بیان می کنند تحت این عنوان که شخصیت درماتیک نباید ایستا باشد. باید حرکت، درگیری و به یک معنا تحول داشته باشد؛ از این رو نمیتوان شخصیت معصوم را روایت کرد؛ زیرا نمیتوان اموری مانند شک، تردید و… را در امام معصوم علیه السلام به تصویر کشید.
کار مشکلی است که بتوان بین جنبه بشری و جنبه قدسی معصوم جمع کرد و هر دو را به تصویر کشید، به گونه ای که هیچیک دیگری را تحت الشعاع قرار ندهد. مثلا نقل شده است که امیرمومنان علیه السلام اهل شوخی و مزاح بوده اند. جمع این ویژگی، با جنبه قدسی امیرالمومنین علیه السلام خیلی مشکل است. همچنین مانند فیلم «آخرین وسوسه مسیح» ساخت مارتین اسکورسیزی که در این زمینه لغزش داشته است. چون در این روایت، مسیح در جنبه بشری لغزش داشته و حاضر می شود که به خاطر وسوسه بچه دار شدن، از رسالتش دست بکشد.
آقای تلخابی لازم است بررسی کنند که مثلا شخصیت رومنس، چقدر از این چالشها را حل میکند؟ ممکن است در بحث تحول، مشکل حل شود. ولی در بقیه مباحث چطور؟

ب) چالش های مربوط به حوزه اجرا:
در این حوزه مشکل اصلی مادی و غیر مادی بودن نیست. یعنی آنچه که آقای تلخابی گفتند مبنی بر غیرمادی بودن معصوم لذا مشکل بودن تصویرگری ایشان، این مبحث قابل تامل است. معصوم هم بشری است مانند بقیه انسان ها. و این نکته ایشان، مشکل اساسی که نیست، اصلا مشکلی به حساب نمی آید.
به نظر من مشکل اصلی در این حوزه، عبارت از این است که فیلم بر عکس متن و کتابت، تصویری و عینی است. یعنی وقتی شما مثلا متن داستان خاتَم بخشی امیرمومنان علیه السلام را مطالعه می کنید، صرفا با متن و واژه ها سروکار دارید، و تصویر سازی بر عهده خود شماست. اما در فیلم، این تصویر سازی هم باید انجام شود و داستان، تجسم و عینیت بیابد. چهره امام، بدن و جسم مبارک ایشان، فضای مسجد، فقیر و… همگی لازم است که به تصویر کشیده شود. و اینجاست که بحث «وهن» مطرح میشود.
هرکدام از ما تصوری از معصومین علیهم السلام داریم. وقتی شما معصوم را به تصویر می کشید، برای ما تصور و ذهنیت درست می کنید که مثلا امیرالمومنین علیه السلام، اینگونه بودند. این کار فی نفسه چه حکمی دارد؟ بازیگری که در این نقش ظاهر می شود، سوابق و ویژگی هایی دارد، در نقش های دیگری هم بازی میکند، کارها و جهت گیری هایی در جهان واقع دارد، سبک زندگی او، و… که این امور قابل تامل است که چه بسا باعث وهن می شود.
و نکته پایانی اینکه با بهره گیری از شیوه روایتگری غیر مستقیم، صرفا چالشهای حوزه روایت بر طرف می شود. مگر اینکه در حوزه اجرا از نمای «پی او وی» استفاده شود [نمای POV به نمایی گفته می شود که در آن دوربین بازنماینگر چشم شخصیت در فیلم است؛ یعنی آنچه ما بر پرده مشاهده می کنیم در اصل چیزی است که بازیگر در صحنه می بیند. ویکی پدیا] یا اینکه چهره معصوم نورانی شود یا اصلا به تصویر کشیده شود. اینها چیزهایی است که قابل بررسی است.
بیانات ناقد دوم (دکتر ربانی)
با توجه به نکات استاد میرخندان و چالشهایی که خود دکتر تلخابی هم به آنها واقف هستند، گاهی لازم است که به صورت مصداقی به مباحث ورود کرد که درکجا وهن صورت می گیرد و کجا خیر. با این حال، در اینجا داریم موضوع را – جدای از بحث مصداقی- بررسی می کنیم.
آقای تلخابی چون یک هنرمند هستند، قرار نیست که روایت تاریخی کنند؛ بلکه می خواهند به صورت دراماتیک داستان زندگی معصوم را به تصویر بکشند. از این رو با این سوالات مواجه هستند که اولا ما می توانیم شخصیتی را از به داستان اضافه کنیم یا خیر؟ ثانیا آیا می توان واقعه ای را به تاریخ اضافه کرد؟ که در اینجا پاسخهای هم داده شده است. مثلا فرموده اند اگر آن واقعه، رخدادی طبیعی باشد عیبی ندارد و… .
به نظر من هم بهترین و کاملترین روش برای بیان داستان زندگی معصومین علیهم السلام، شیوه دراماتیک است. و علی رغم اینکه معتقدم که آقای تلخابی حرفهای خوبی بیان کرده اند، اما به مقدمه ای که آورده اند خدشه وارد است. و آن اینکه ایشان معصومین را کاملا آسمانی و غیرمادی می دانند و از اینرو تصویرگری را ممکن نمی دانند. همان نکته که آقای میرخندان بیان کردند. نمونه هایی از زندگی کاملا عادی معصومین نقل شده که این نکته را تایید می کند. این نکته اولی است که در متن مقاله بیان شده بود.
اما نکته دوم اینکه آقای تلخابی در متن مقاله خود گفته اند شخصیت معصوم به دور از هرگونه نقطه ضعف و عدم ثبات و عدم تحول است، لذا نمی تواند شخصیت درام قرار بگیرد.
برای حل این مشکل می توان گفت که اصولا آیا ساختار کلاسیک، تنها ساختار برای نقل تاریخ است؟ خود شما رومنس را بیان فرمودید. ساختار پی رنگ را می توان اشاره کرد. یعنی شخصیت فیلم دارای تحول نیست ولی شما که فیلم را پیگیری می کنید، به تحول می رسید. مثلا فیلمی از زندگی یک پیرمرد ساخته شده که کلا در حال رکود است ولی شما از این داستان به یک درک جدید می رسید.
نکته دیگر اینکه آیا معصومین شخصیت ایستا دارد؟! خیر. درست است که به کمال انسانیت رسیده است، ولی در حد خودشان و در همان اوج نیز دارای تحول هستند. در روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «گاه قلبم را غبارى مى‏گيرد و من روزى هفتاد مرتبه از درگاه خدا آمرزش مى‏طلبم.» این یعنی تحول و حرکت که به فرموده امام خمینی ره همان غباری است که در اثر رویارویی با ابوسفیان ها بر قلب نازنین ایشان می نشست.
پس بنده با اصل پیشنهاد رومنس موافقم، ولی این دو مقدمه قابل خدشه بود.
نکته سوم اینکه شما بحث هاله هنری را در مقاله مطرح کرده اید که خیلی ظرفیت بررسی و کار دارد. یعنی در رسانه های تصویری می خواهیم هالۀ آیینی اثر هنری را به هالۀ نمایشی تبدیل کنیم. و این نیاز به بررسی دارد و عاملی است برای گسترش بحث.
در زمان معصومین کتاب یک رسانه به شمار می رفت. و تصویرهایی که درکتابها بود، کم نبودند. لذا این خود دلیلی بر عدم حرمت تصویرگری است. و اگر کسی بگوید که کتب در آن زمان به دست افراد محدودی می رسیده به همین خاطر مشمول حرمت نمی شده، جواب میدهیم که کتب ضلال که محدود تر از کتب هدایت کننده بود. پس کتب ضلال به طریق اولی نمی بایست مشمول حکم حرمت می شدند.
به نظر می آید این نکته خیلی مهم است و ارزش بررسی کردن دارد که آیا تصویرگری معصوم باعث «تنزل» مقام ایشان می شود، یا ایشان را «قابل استفاده تر و در دسترس تر» می کند. همانگونه که رسانه می تواند یک شخصیت را بسیار بالابرده و فراواقعی کند. چالش های اساسی اینهاست؛ چون برعکسِ نوشته که تصور می سازد، فیلم تصویر می سازد.
نکته پایانی اینکه، آقای تلخابی نوشته اند که چون سازندگان فیلم، درک و معرفت یکسانی نسبت به جایگاه معصوم ندارند، لذا ایجاد هماهنگی و هم افق شدن آنها ممکن نمی نماید. لذا لازم است که از شیوه روایت غیرمستقیم کمک بگیریم.
این سخن هم قابل خدشه است. زیرا وقتی نتوان به افق عرفانی و مقام بلند معصوم دست یافت، فرقی بین روایت مستقیم و غیر مستقیم وجود ندارد. یعنی این استدلال، تمام و صحیح نیست. و الا اصل مطلب قابل قبول است و ایده ایشان ایده خوبی است. پس لازم است که برای نسل های آینده، روایات زندگی بزرگان نقل شود چه به صورت کتابت که بهترین روش است، و چه به صورت فیلم تصویری یا مستند تصویری.
دفاعیه و پاسخ های آقای تلخابی
برخی از مباحثی که استادان گرامی بیان کردند، نیازمند مقاله ای جداگانه است. اما به طور خلاصه چند نکته را بیان می کنم.
اول اینکه جسارت پرداختن به مسائل جدید را نداریم. و صرفا مطالب نظری و جنبه علمی آن را مطرح می کنیم.
مطالب مقاله، منحصر در روایت تاریخی نیست. بحث دیگری هم در مقاله وجود دارد که از این مبحث مهمتر است. و آن بازآفرینی تاریخ مقدس به شکل برداشت آزاد است. در کتابی به نام «درماتولوژی قرآن» در مورد قصص قرآنی این جسارت را به خرج داده ایم.
هدف ما از بیان ژانر رومنس در روایت مستقیم، منحصر کردن روایت در این ژانر نبود.
همه معصومین علیهم السلام در زمان خود، فعالترین و کنش مند ترین انسان ها بودند. لذا می توان به این جنبه غیر کلاسیک پرداخت. البته در اینجا ما به مباحث مدرن و پست مدرن اشاره نکردیم اگرچه مباحث مهمی در خود دارد. همچنین در شیوه های برداشت آزاد و بازآفرینی تاریخی، می توان از انواع شیوه های روایت کمک گرفت.
نکته ای هم که در مورد مادی و غیر مادی بودن شخصیت معصوم بیان فرمودید، صحیح است و باید از اغراق آن در بُعد قدسی، کاسته شود.
پیش از این در همایش فقه و هنرهای نمایشی عرض کردم که در بحث میان رشته ای «فقه و هنرهای نمایشی» لازم است که از هنر به فقه برسیم و الا به نتیجه نخواهیم رسید؛ یعنی اگر مدیوم هنرهای نمایشی را لحاظ نکنیم، اقتضاهای سینما و تلویزیون و تئاتر را ندانیم، اگر زبان اینها را ندانیم، هنرهای نمایشی به یک اُبژه و کِیس اِستادی تبدیل می شود و نیازی به این نشست ها نخواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × چهار =