جلسه سی و نهم از سلسله نشست های علمی دراماتورژی قرآن کریم
موضوع:راست، دروغ، و حقیقتنمایی از منظر اخلاقی
دکتر سید حسن اسلامی
سرشت انسانی ما مقتضی ارتباط و تعامل با دیگران است. این تعامل نیازمند ابراز نظر خود، نوعی خودگشودگی بر دیگری، تلاش در جهت فهم دیگری و تفسیر سخن یا علائم ارتباطی است که از سوی آن دیگری صادر شده است. مهمترین اصل در موفقیت ارتباطات، صداقت است چه در مقام بیان آنچه میخواهیم یا میاندیشیم و چه به هنگام فهم و تفسیر علائمی که از سوی دیگران صادر شده است.
این اصل هنگامی به چالش کشیده میشود که ما بکوشیم خلاف صداقت عمل کنیم. در این جا دروغ زاده میشود ونیات ما یا مخاطب به شکل باژگونه و کژ و کوژ عرضه و تفسیر میشود. با این همه در برخی از عرصهها و هنگامی که شکافهای اطلاعاتی یا تفهمی وجود دارد یا جایی که نوعی قرارداد گفته و ناگفته حاکم است، میتوان از اصل صداقت عبور کرد و به نحوی حقیقت نمایی کرد. این حقیقت نمایی در حاشیه راست و دروغ قرار دارد، نه راست است و نه دروغ. پذیرش اصل حقیقت نمایی است که امکان هر نوع خلاقیت هنری را فراهم میکند. این اصل هنگامی که بخواهیم از متون مقدس، به خصوص قرآن، برای مقاصد هنری استفاده کنیم، چه بسا مایه سوء تفسیر یا تحریف متن مقدس گردد. ایدهای که در پی بسط آن هستم، آن است که در کجا و با چه سنجههایی میتوان ناگفتههای قرآنی و نانوشتههای آن را با منطق حقیقتنمایی بازنوشت و بازگفت، بیآنکه لزوماً دروغ گفته باشیم.
خلاقیت هنری نوعی دروغ مجاز است و از سنخ حقیقتنمایی است. لذا از نظر اخلاقی نادرست نیست، مشروط به رعایت دو شرط. نخست آنکه حتماً خالق اثر کلیدی به دست دهد که دارد از صداقت و حقیقت گویی به معنای متعارف فاصله میگیرد، مانند به کار گرفتن کلید کلیشه کهنه و در عین حال کارآمد «یکی بود یکی نبود» در قصهها یا مه آلود کردن فضا و تغییر زاویه دوربین، و دوم آنکه در کل فرایند خلق و ارائه اثر اصل هارمونی و علیت و اصول حاکم بر آن دنیای مجازی را رعایت کند.
حال اگر بخواهیم این دو کلید را به عرصه قصه نویسی مبتنی بر قرآن به کارگیریم، به این شکل در میآید که در گام نخست خالق هر اثر ادبی با دادن کلیدی نشان بدهد که دارد از مایههای قرآنی برای آفرینش اثر هنری بهره میگیرد نه آنکه دارد گزارشی از دنیای واقعی قرآن به دست میدهد. دوم آنکه منطق علی و روایی را در کل داستان رعایت کند و سوم آنکه روایتی به دست ندهد که در تعارض کامل با منطق قرآن قرار داشته باشد. برای مثال، نمیتوان داستانی نوشت که در آن شیطان بر انسان مسلط میشود و اختیار را از او سلب میکند، زیرا در منطق قرآن شیطان چنین اقتداری ندارد. به همین سبب، نمیتوان داستانی یا فیلمی مانند جنگیر ساخت که در آن یکسره روح و تن دختر نوجوانی به دست شیطان تسخیر میشود و سپس این روایت را برآمده از نگرش و قصههای قرآنی دانست.