گزارشی از نشست ویژگی‌های ادبی و پیکر نگاری در نقوش هنری سنگ‌های دوره ساسانی

گزارش نشست علمی ویژگی‌های ادبی و پیکر نگاری در نقوش هنری سنگ‌های دوره ساسانی با سخنرانی پروفسور پی‌یر فرانچسکو کالیری و دکتر عسکری چاوردی

سخنرانان این جلسه جناب آقای دکتر عسگری چاوردی عضو هیات علمی رشته باستان‌شناسی و تاریخ دانشگاه شیراز و پروفسورکالیِری ازدانشگاه بولونیا ایتالیا بودند که همکاری ده ساله‌ای در پروژه مطالعات هخامنشی در پارسه تخت جمشید داشته‌اند که این همکاری دست‌آورد‌های مهمی را به همراه داشته است.

بحث با توضیحی در خصوص اهمیت بررسی تحولات سقوط هخامنشیان و اهمیت تشکیل حکومت ساسانیان در منطقه پارس و نحوه شکل‌گیری سبک‌های هنری در این دوره آغاز شد، ساختارهایی که منجر به شکل گیری هنر ساسانی و بوجود آمدن موتیف‌ها و قوائد خاص این دوره شده است، ما امروز نزدیک به چهل نقش برجسته در دوره ساسانی را می‌شناسیم، در ابتدا اهمیت درک این موضوع لازم است که امپراطوری ساسانی با وضعیت ساختار حکومت هخامنشی دنبال احیای قدرت بود، در کتیبه کعبه زرتشت در نقش رستم فارس شاپور یکم دومین پادشاه ساسانی به محدوده جغرافیایی ایران اشاره شده است مانند کتیبه بیستون در دوره هخامنش، تعداد زیادی شهر در این دوره ساخته می‌شود و به همین نسبت نیز سعی می‌شود از ابزار هنر برای نمایش قدرت استفاده شود برای همین در این کتیبه‌ها با صحنه‌های مختلفی از برتری ساسانیان مواجه می‌شویم، تعداد سی نقش برجسته فقط در اطراف شیراز وجود دارد، ابعاد و چگونگی ظهور و حضور ساسانیان در چارچوب یک کار هنری انجام شده است، محدوده بسیار وسیع امپراطوری ساسانی در طی چهارصد سال حکومت از 224 میلادی تا 650 بوده است، ساسانیان تلاش می‌کنند با اندیشه‌های ایران شهری در برابر امپراطوری روم مرزهای خود را مشخص کنند و این اندیشه ایران شهری را در آن زمان شکل دادند که با وحدت و انسجام در برابر امپراطوری روم مقابله کنند، به همین دلیل نمایش قدرت برای ساسانیان بسیار مهم بوده است، سی و دو پادشاه این دوره هر کدام ویژگی خاصی داشته‌اند که این ویژگی‌ها در نقش‌های برجسته و در سکه‌های رایج آن دوره رعایت شده است و متمایز از پادشاه دیگر است، به همین دلیل امروز بسیاری از نقش برجسته‌های ساسانی قابل تطبیق بر زمان و نام مشخص هستند، طی 427 سال دوره ساسانی همه پادشاهان سکه و کتاب و کتیبه خاص خود را داشته‌اند، در این دوره با حجم گسترده‌ای از اطلاعات مواجه هستیم، تمام این‌ها یک چارچوب به این دوره میدهد که ابعاد هنری در این چارچوب قابل تحلیل هست، البته این روندها دارای فراز و نشیب‌های زیادی هست و هنر، بازتابی‌ست از مسائل ایدئولوژیک دوره‌های مختلف ساسانی، سه حوزه فیروزآباد و بیشابور و سروستان که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ایران‌شناسی دارند و امسال خوشبختانه به ثبت جهانی رسیدند را می‌توان در این بحث بررسی کرد. شهر فیروزآباد برگفته از ایدئولوژی ساسانیان هست، ساخت شهر در ساسانیان با قوائد زیادی همراه بوده است، شهر دارای هسته مرکزی‌ست و در مرکز این شهر برج یا منار وجود دارد که ساختمان اصلی آن بر اساس این برج طراحی می‌شود و خندقی که دور باروی شهر است و چهار دروازه در آن وجود دارد، اردشیرخوره به معنای شکوه پادشاه است و بیست بخش در تقسیمات این شهر وجود دارد، عناصر شهر از نظر مذهبی و تشریفات و وجود نقش برجسته‌ها قابل بررسی‌های زیادی‌ست، البته لازم است توجه داشته باشیم بسیاری از عناصر معماری دوره ساسانی در آن زمان برای اولین بار اتفاق می‌افتادند، استفاده ازسنگ‌های قلوه و گچ برای نخستین‌بار در این دوره مورد استفاده قرار می‌گیرد، گنبد طاق و قوس برای اولین بار در این بناها شکل می‌گیرد، و بعد مهم این است که این عنصری‌ست که به دوره اسلامی انتقال پیدا می‌کند، بنای سروستان پایان دوره ساسانی و آغاز دوره اسلام است و این فنون در دوره اسلام نیز تداوم پیدا می‌کنند، بناهای نیایشگاهی هم همین وضعیت را دارند، یکی دیگر از بناهای مهم ساسانیان بنای قلعه دختر است که گنبد طاق و قوس در آن نمود خاصی دارد، اولین نقش برجسته در کنار این بنا قرار دارد، نمایش و انتقال قدرت در این نقش برجسته دیده می‌شود و از نظر هنری بسیار حائز اهمیت است، در این نقش نشان داده می‌شود که چطور حکومت اشکانی سقوط کرده است که دارای جزئیات زیادی‌ست، هر چند از نظر نمایش صحنه این نقش بُعد زیادی ندارد اما در کنار همین نقش پادشاه ساسانی قدرت مشروعش را به نمایش می‌گذارد یعنی در این صحنه پادشاه در مرکز و بزرگتر و افراد پشت سر آن کوچکتر نمایش داده می‌شوند و همچنین نمادی از اهورا مزدا در هیات انسانی نمایش داده می‌شود و حلقه مشروع قدرت که دیهیمی‌ست که پادشاهان به تاج خود می‌بستند و این مشروع‌ کننده حکومت پادشاه است، این نقش خیلی ساده ارائه شده است، تصویری که فرصت الدوله شیرازی آن‌را باز طراحی کرده، علائمی که در این نقش خیلی ساده نشان داده شده است، شهر بیشابور از نظر پلان میدان مرکزی و خیابان عمود بر هم و ایوان موزاییک دارد و دارای قلعه‌ایست که نشان میدهد پادشاه جدای از شهر زندگی می‌کند و در ورودی تنگاب نقش برجسته‌هایی مربوط به خود شاپور و صحنه‌های رزمش است. مفهوم نقش برجسته و خود شهر، همه با هم در پیوند هستند. بناهایی که در بیشابور است بسیار مهم هستند، هم از نظر تکنولوژی و هم از نظر هنری. در این دور انتقال فرهنگ بین روم باستان و ایران در حال انجام است و مهندسان رومی در ساخت شهر بیشابور بکار گرفته شده‌اند و شهر بیشابور بازتابی از این همکاری‌‌هاست، یکی از شاهکارهای ساسانی در شاپور، تندیس بزرگی است در غار ساسانی، ابعاد هنری این نقش وابسته به دیواره است و تندیس مستقل در این دوره بسیار کم است، این تندیس به عنوان یک نقش مستقل نزدیک به سبک رومی‌ست، تندیس شاپور یِکم، یک کار هنری بسیار مهم است، این شاهکار هفت متری در یک غار دوردست بسیار مورد توجه هنرمندان قرار می‌گیرد، که چندین کیلومتر با بیشابور فاصله دارد،

هدف از ایجاد این نقش شاید برای ایجاد آرامگاهی بوده است هر چند نظرات دیگری نیز در این مورد وجود دارد و البته مقبره‌ای در آن کشف نشده است، نقش برجسته‌هایی که مربوط به نمایش قدرت است عمدتا موضوعاتی‌ست که مورد علاقه شاپور یکم بوده، مثلا منظره تاجگذاری اردشیر یکم در چندین نقش برجسته و… ابعاد هنری این نقش‌ها از این لحاظ که دارای جزئیات فراوانی هستند بسیار مهم است. این جزئیات هر کدام میتوانند آغاز بحث در یک موضوع هنری باشند. هم از نظر تاریخی که مربوط 1700 سال قبل است. حرکت در صحنه با رعایت تناسب هنری انجام شده به گونه‌ای که موضوع هنری قربانی نشده است، هنر ساسانی بعد از این تاریخ رو به افول رفته اما هنر نقش برجسته و صخره در دوره ساسانیان به بالاترین سطح خود رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − یک =